سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/10/7 | 2:44 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

تشابه جامعه ما با زمان امام حسین(علیه السلام)


امروز هم اگر کسى بخواهد جامعه اسلامى را از مسیر خود منحرف کند، ابزارى غیر از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغات ندارد. شما خیال نکنید اگر کسى بخواهد حکومت انقلاب اسلامى ایران را نابود کند، حتماً باید از ینگه دنیا بیاید. بلکه در درون همین کشور منافقانى هستند و همان کارى را مى کنند که منافقان صدر اسلام با حسین(ع) کردند. آن روز هم احتیاجى نبود از روم و ایران یا از چین و ماچین بیایند، پسر عموهاى خود حسین(ع) بودند. منظورم پسر عموى نزدیک و بدون واسطه نیست، بلکه عشیره هایى که مربوط به قریش است. بنى امیه و بنى هاشم، عموزاده بودند. در جامعه امروزى علاوه بر مصیبت خیانت خودى ها، کمک هاى خارجى هم اضافه شده است. امّا نقش مستقیم را عوامل داخلى ایفا مى کنند. فکر نکنید اگر بخواهند مسیر انقلاب اسلامى ایران منحرف بشود حتماً آمریکا باید مستقیماً عمل کند. آمریکا عوامل داخلى را شناسایى مى کند، آن ها را به وسیله حمایت تبلیغاتى، کمک هاى مالى و احیاناً قضایاى دیگرى، مانند ایجاد فتنه ها، آشوب ها و ترورها تقویت مى کند. درست است که بسیارى از این ترورها به دست منافقان انجام گرفته است، اما منافقان که آمریکایى نیستند; از کجا آمده اند؟ از همین جامعه ایرانى آمده اند و بسیارى از این ها به نام طرفدارى از اسلام به وجود آمدند. ملحدى که امروز علیه اسلام و علیه امام(قدس سره)سخن مى گوید و در خارج مصاحبه مى کند، او از درون جامعه اسلامى سر بر آورده و شاید روزگارى هم به عنوان محافظ امام(ره) در این جامعه زندگى مى کرده است; و امروز اسلام را انکار مى کند! و مى گوید امام(قدس سره)را باید به موزه تاریخ سپرد![1] چنین فردى حتماً نباید از آمریکا بیاید. لکن این که چنین افرادى روزگارى به عنوان محافظ امام(ره) در این جامعه زندگى مى کرده اند، به این معنا نیست که آمریکا آن ها را تأیید نمى کند. چطور است که وزیر خارجه آمریکا یا سایر شخصیت هاى بیگانه، از این که ـ به اصطلاحِ خودشان ـ دموکراسى در ایران رواج پیدا کرده و مطبوعات آزاد شده اند که هر غلطى بخواهند بکنند، اظهار خوشحالى مى کنند؟

 


اگر دشمنان امید دارند روزى بتوانند به ایران برگردند و سلطه شیطانى خود را دوباره از سر بگیرند، به دلیل همین انحرافاتى است که گوشه و کنار در میان همین افراد پیدا شده است. متأسفانه برخى از این افراد در دستگاه حکومتى هم نفوذ کرده اند. اگر حسین(علیه السلام)«مصباح هدى» است، و نور هدایت را به دل هاى مردم مى تاباند، و راه را براى مردم روشن مى کند، در این زمان هم باید از نور حسین(ع) استفاده کرد.

 


از همان راهى که دشمنان اسلام توانستند اسلام را مسخ و منحرف کنند و عاقبت، حسین(ع) را کشتند; امروز هم دشمنان اسلام مى خواهند از همان راه، حسین زمان را از مسیر خود برگردانند. امروز هم مى خواهند از همان عوامل و ابزار استفاده کنند; راه هاى کلى همان، تبلیغ، تهدید و تطمیع است. بنده هر چه فکر کردم عامل چهارمى پیدا نکردم، البته زمینه ها متفاوت است. ممکن است این ها از زمینه هاى دیگرى استفاده کنند. امّا عواملى که از آن استفاده مى کنند همان سه عامل است.

 


ببینید امروز دشمنان اسلام در دنیا نسبت به اسلام چکار مى کنند. آیا از تبلیغات کم مى گذارند؟ کدام افترا و تهمتى است که نمى زنند؟ و در همین روزنامه ها که بسیارى از آن ها با بودجه بیت المال تأمین مى شود با تیراژهاى فراوان این تهمت ها و افتراها چاپ و پخش مى گردد. بسیارى از جوان هاى ناآگاه ما هم تحت تأثیر واقع مى شوند. فکر مى کنید گناه این افراد از گناه کسانى که سیدالشهداء(ع) را به قتل رساندند کم تر است؟ این افراد، از آن ها چه کم دارند؟ آیا گناه این ها از گناه معاویه و یاران و طرفداران او کم تر است؟ آیا کسانى که به نام دین از این افراد حمایت مى کنند، گناهشان از ابوهریره و امثال وى کم تر است؟ حتى به همان اندازه اى که امروز اسلام در دنیا گسترش یافته است و بیش تر مطرح مى باشد، گناه این افراد هم بزرگ تر است. کسانى که خدمت بکنند، اجرشان بیش تر است، و کسانى که خیانت بکنند، گناهشان بزرگ تر است. چون محدوده این خدمت و خیانت وسیع تر است. زمانى که معاویه تسلط یافت، بر عده اى از مردم مسلط شد که شتر نر و ماده را از هم تشخیص نمى دادند; او نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند و کسى هم اعتراض نکرد، حتى یکى از خلفاى اموى، در حال مستى نماز خواند و نماز صبح را چهار رکعت خواند، بعد گفتند نماز صبح دو رکعت است، گفت امروز حال خوشى داشتم، اگر مى خواهید بیش تر برایتان بخوانم! آن روز دشمنان اسلام بر چنین مردمى حکومت مى کردند، امروز فریب دادن جوانانى که در انقلاب رشد کرده اند، به این آسانى ها ممکن نیست. اما حیله هاى دشمنان نیز بسیار پیچیده تر شده است.

 


نکته اى دیگر: شما تاریخ جاهلیت را پیش از بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نگاه کنید، آیا در عرب کسى که به بى رحمى حرمله باشد پیدا مى شود؟ کسى که طفل شش ماهه اى که در حال جان دادن است، آخرین لحظات حیاتش را مى گذراند، تیر سه شعبه زهر آلود به گلوى این طفل بزند؟ آیا جانورى از این پست تر پیدا مى کنید؟ آیا پیش از اسلام چنین کسانى بودند؟ من فکر نمى کنم در میان همه وحشى هایى که در زمان قبل از اسلام زندگى مى کردند کسى به این قساوت وجود داشته باشد. بعد از ظهور و رشد اسلام بود که شیاطینى چون یزید، شمر و حرمله با این همه قساوت، براى مبارزه با اسلام پیدا شدند. عجیب است، قرآن وقتى نازل مى شود، مؤمنان را هدایت مى کند، اما بر فساد، انحراف و کفر ظالمین مى افزاید، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لایَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّ خَساراً»;[2] نتیجه آب باران این است که در جایى که گُل مى روید، گل هاى با طراوت و خوشبو بیش تر مى شود، اما محلى که گیاه سمّى مى روید، همان سمّ بیش تر خواهد شد. در جامعه اسلامى، سلمان ها، ابوذرها، عمارها، میثم تمّارها و سعید بن جبیرها رشد مى کنند. کسانى پیدا مى شوند که در شب عاشورا مى گویند اگر هفتاد بار کشته شویم، باز هم آرزو داریم در رکاب تو به شهادت برسیم; این از یک طرف، اما از سوى دیگر آن قساوت ها و بى رحمى ها رشد مى کند. کسانى که هدایت الهى را زیر پا مى گذارند و از رحمت خدا روى بر مى گردانند، بر شقاوت و قساوتشان افزوده مى شود.

 


انقلاب اسلامى ایران از یک طرف گل هایى پروراند که در طول تاریخ اسلام کم نظیر هستند، اگر نگوییم بى نظیرند. بنده زمانى که طلبه شدم، تا حدودى با تاریخ اسلام، آشنا شدم یکى از بخش هاى تاریخ که بسیار بر من اثر مى گذاشت و مرا به اعجاب وا مى داشت، داستان حنظله غسیل الملائکه است. در صدر اسلام جوانى بود به نام حنظله، این جوان عروسى کرد، صبح روز بعد از عروسى در جنگ احد شرکت کرد، در حالى که هنوز فرصت نکرده بود از جنابت شب گذشته غسل کند در جنگ شرکت کرد و به شهادت رسید. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود ملائکه را مى بینم که آب از آسمان آورده اند و حنظله را غسل مى دهند، به همین مناسبت وى حنظله غسیل الملائکه نامیده شد، یعنى حنظله اى که ملائکه او را غسل داده اند.[3] این داستان برایم بسیار عجیب بود، که جوانى شب اول عروسى اش، از بستر عروسى برخیزد و در جبهه شرکت کند و به شهادت برسد. اما در داستان انقلاب ما، صدها و هزارها حنظله غسیل الملائکه داشتیم. گل هایى روییدند که حنظله غسیل الملائکه باید پاى آن ها را ببوسد. چقدر شهدایى داشتیم که از خدا خواسته بودند جنازه شان پیدا نشود. یکى از طلاب که از دوستان نزدیک خود ما بود[4]، چند سال در جبهه شرکت داشت، تا به فرماندهى لشکر رسید، هنوز ازدواج نکرده بود، گفت فقط آرزو دارم با یک دختر سید ازدواج کنم، تا با فاطمه زهراء مَحرَم شوم، آمد ده هزار تومان قرض کرد و با یک دختر سید ازدواج کرد. بعد از چندین سال جنگ، روز سوم عروسى به جبهه برگشت و به شهادت رسید. از خدا خواسته بود که جنازه اش پیدا نشود و پیدا هم نشد.

 


در این انقلاب از یک طرف این گل ها روییدند، نوجوان ها و جوان هایى که ره صد ساله را یک شبه پیمودند. اما در مقابل، منافقان ملحدى تربیت شدند که نظیر آن ها در شیطنت و نفاق در طول تاریخ کم تر دیده مى شود. متأسفانه امروز این منافقان با احترام در همین جامعه زندگى مى کنند. چرا؟ براى این که یک دستگاه تبلیغاتى از اول راه انداختند، و به وسیله آن خشونت را محکوم و تساهل و تسامح را ترویج کردند; غیرت را از مردم گرفتند تا در مقابل این حملات ناجوانمردانه به اساس اسلام، کسى اعتراض نکند و نفس نکشد; و اگر کسى به خود جرأت اعتراض بدهد او را طرفدار خشونت و تئوریسین خشونت معرفى مى کنند و او باید به اعدام محکوم شود! این نقش اول تبلیغات بود و هنوز به نحو اتمّ و اکمل ادامه دارد. این همان نقشى است که معاویه و همه شیاطین عالم، هنگامى که در مقام سیاست بازى قرار مى گیرند، بازى کرده اند. همچنین تطمیع، و پول و هدایا فرستادن، به جاهایى که گفتنى نیست. به کسانى که هم حزب و هم جبهه آن ها بودند، پست و مقام هایى بخشیدند. و بعد تهدید، على رغم این که همه انواع خشونت را محکوم مى کنند، اما در تهدید مخالفان خود، از تهدیدهاى تلفنى، روزنامه اى و یا هر شکلى از آن فروگذارى نمى کنند. عین همان سیاست هایى که معاویه عمل مى کرد.

 

 

 


[1]. ر.ک: کیهان، 24/1/1379، گزارش مصاحبه اکبر گنجى با نشریه آلمانى تاکس اشپیگل.

 

[2]. اسراء، 82.

 

[3]. ر.ک: بحارالانوار، ج 17، ص 26، باب 14، روایت 1.

 

[4]. منظور مرحوم شیخ مصطفى ردّانى پور اصفهانى است.