سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/10/7 | 2:42 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

گستردگى، اهمیت و تأثیر عزادارى براى سیدالشهداء(علیه السلام)


این عزادارى ها مخصوص شهر و کشور ما نیست. شاید بسیارى از مردم گمان کنند که این گونه عزادارى ها مخصوص شهرهایى همچون قم و مشهد یا سایر شهرهاى ایران است; اما من به شما عرض کنم که در دورترین نقطه هاى جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همین مراسمى که شما در شهر خودتان دارید برنامه هایى برگزار مى شود. در نیویورک که یکى از بزرگ ترین شهرهاى دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانى، ایرانى، عراقى، لبنانى و بعضى از کشورهاى دیگر، دسته سینه زنى راه مى افتد به طورى که توجه همه مردم را به خود جلب مى کند. بزرگ ترین خیابان این شهر، پر از جمعیت مى شود به گونه اى که رفت و آمد را مشکل مى سازد.

 


علاوه بر شیعیان، در بسیارى از کشورهاى سنى نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمى از سوى اهل سنت برگزار مى شود; یا اگر شیعیان جلساتى تشکیل مى دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف مى دانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیارى از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، به عنوان اداى اجر رسالت، بر خود واجب مى دانند که در مراسم عزادارى سیدالشهداء(علیه السلام)شرکت کنند. چون در قرآن آمده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً اِلاّ الْمَوَّدَةَ فى الْقُرْبى».[1] بر همین اساس، ایشان نیز اظهار مودت به اهل بیت(علیهم السلام) را اجر رسالت مى دانند و اداى آن را بر خود واجب مى شمارند. به این دلیل وقتى عزادارى سیدالشهداء(ع) برپا مى شود، آن ها هم براى اظهار محبت و علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) و اداى این دِینى که به عهده خود مى دانند شرکت مى کنند; بلکه حتى بت پرستانى که به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ برکاتى که از عزادارى سیدالشهداء(ع)دیده اند مراسم عزادارى برپا مى کنند و نذورات فراوانى براى برگزارى مراسم سیدالشهداء(ع)دارند. این ها مواردى است که در تمام دنیا دیده مى شود و کفار هم مى دانند که چنین مسائلى وجود دارد. شما هیچ حادثه اى را در عالم نمى توانید نشان دهید که چنین تأثیرى داشته باشد و ملت هاى مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.

 


از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است که طراوت و تازگى خود را حفظ کرده و گویى این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز مى گریند و بر سر و سینه مى زنند. شاید بعضى از مراسم عزادارى وجود داشته باشد که از جهت قدمت سابقه بیش ترى داشته باشد. نمونه اى که مى توان به آن اشاره کرد، عزادارى اى است که مسیحیان براى به دارزدن حضرت عیسى(علیه السلام) انجام مى دهند. سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسى ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم که چنین اتفاقى واقع نشده است. قرآن مى فرماید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُم».[2] اما آن ها معتقدند که حضرت عیسى(ع)را به دار کشیدند و ایشان را دفن کردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا براى سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسى(علیه السلام)مراسم عزادارى برپا مى کنند. بنده یک سال در واتیکان بودم که مصادف بود با شب هایى که شب عزادارى حضرت مسیح(ع)بود. این مراسم در کلیساى بزرگ رُم، در کلیساى سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار مى شد و برنامه به گونه اى پیش آمد که ما هم در آن شرکت کردیم. بدیهى است مراسمى که در آن، پاپ که شخصیت جهانى عظیمى دارد شرکت مى کند و از اطراف دنیا براى دیدن آن جمع مى شوند و در کلیسایى که بزرگ ترین کلیساى عالم است برپا مى گردد، مراسمى با شکوه خواهد بود. در این مراسم لباس مشکى مى پوشند، شمع روشن مى کنند و سرودهاى مذهبى شبیه نوحه اى که ما مى خوانیم، به صورت آرام مى خوانند. چنین مراسمى را برگزار مى کنند، اما تمام این مراسم به اندازه مجلس ترحیم یکى از علماى ما شور ندارد. از آن جا که از میلاد حضرت مسیح(ع) دو هزار سال مى گذرد، مى توانیم بگوییم سابقه برگزارى این مراسم عزادارى به حدود دو هزار سال مى رسد و این مراسم همچنان برگزار مى شود و مورد احترام است. اما به همین صورت کم رنگ و خیلى عادى برگزار مى گردد. اگر شما این مراسم را با یکى از مجالس عزادارى که در قم یا تهران برگزار مى شود مقایسه کنید، آن وقت خواهید دید که چه قدر تفاوت راه است میان آن ارادتى که مسلمانان ـ به خصوص شیعیان ـ از عمق جان اظهار مى کنند، با آنچه در بزرگ ترین ادیان جهان و با آن تشکیلات، براى حضرت مسیح(ع)برگزار مى شود. به هر حال شما بهتر مى دانید و خودتان لمس مى کنید که کیفیت آن با هیچ مراسمى قابل مقایسه نیست.

 


به این مطالب، فداکارى هایى را که شیعیان در طول تاریخ کرده اند اضافه کنید. این فداکارى ها براى این بوده است که بتوانند این مراسم را برگزار کنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء(ع)نایل شوند. همیشه برگزارى این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت(ع) به این راحتى نبوده است. البته الان هم خیلى راحت نیست; ولى زمانى بود که اگر کسى مى خواست براى زیارت قبر سیدالشهداء(ع)برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. مأموران دولت عباسى، به خصوص در زمان متوکل، آنچنان سخت گیرى مى کردند که کسى جرأت نکند به نزدیک حرم حسینى برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء(علیه السلام) را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، براى این که به کلى آثار این قبر محو شود. ولى شیعیان براى آن که بتوانند حتى قبر سیدالشهداء را زیارت کنند(ع)، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزى قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتى با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتى با هیچ حادثه اى ندارد. هیچ واقعه اى را نمى شود با این واقعه مقایسه کرد.

 


البته این حادثه اتفاقى نیست; درست است که خداى متعال در قلب مؤمنان عشقى براى سیدالشهداء(ع) قرار داده است و در این مورد یک عامل غیبى وجود دارد، اما کارهاى الهى معمولاً بدون اسباب ظاهرى نیست; این که گاهى بدون اسباب ظاهرى کارى انجام مى گیرد، استثناء است. تصادفى نبوده که شیعیان این طور علاقه مند شدند. حتى اهل تسنن و حتى بت پرستان هم برکات و آثارى از این کار دیده اند. ولى شاید مهم تر از همه، توصیه هایى بوده است که پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اکرم و از طرف ائمه و اهل بیت(علیهم السلام)،بر زیارت، بزرگداشت و عزادارى، گریستن و برپا کردن مراسم ماتم صادر و بر آنها تأکید شده است. تأکیدهاى عجیب، که یک سلام دادن براى سیدالشهداء(ع)ثواب حج و عمره دارد. سلامى که از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد مى تواند ثواب حج مستحب داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء(ع)وارد شده است که کتاب ها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتارى را که خود ائمه اطهار(علیهم السلام)در بزرگداشت این مراسم داشته اند مورد توجه قرار دهید. مثلاً به کسانى که مرثیه مى گفتند و شعر مى سرودند، صله هاى فراوان مى دادند و از آن ها بسیار تمجید مى کردند و به آنان احترام مى گذاشتند. در ایام عزادارى در بیوت خود مراسم عزادارى تشکیل مى دادند، شاعرى را دعوت مى کردند، مى آمد مرثیه مى خواند. هم سفارش هاى زبانى و هم سیره عملى و هم ذکر آن همه ثواب ها براى زیارت و بزرگداشت عزادارى و بالاخره آن عشقى که خدا در دل هاى پاک مؤمنان قرار داده، این حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردى در تاریخ بشر درآورده است.

 


خوب، این ها چه اثرى در زندگى انسان ها داشته است؟ ما معتقدیم که مقام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از ائمه اطهار(ع) بالاتر است. چرا براى وفات پیغمبراکرم(ص) این گونه عزادارى نمى کنیم؟ چرا با این که مقام پیغمبر اکرم(ص) از همه ائمه اطهار(ع) بالاتر است، این همه سفارش براى زیارت و برپا کردن مراسم عزادارى آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه باشد، بر اساس آنچه خود ایشان فرموده اند مقام امیرالمؤمنین(علیه السلام)از همه بالاتر است. درست است که ما براى شهادت امیرالمؤمنین(ع) هم خیلى عزادارى مى کنیم، اما نسبت به سیدالشهداء(ع) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین(ع) چه خصوصیتى دارد که این چنین براى او اهمیت قائل شده اند و این همه سفارش کرده اند؟ بگذریم از روایاتى که مى فرماید از زمان حضرت آدم(علیه السلام)، ذکر حسین(ع) و گریه کردن بر مصیبت حسین(ع) بوده است. روایاتى هست که همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان براى سیدالشهداء(ع) گریه کرده اند. این ویژگى که پیغمبر اکرم(ص) در مورد آن بزرگوار فرمود: «حُسَیْنُ مِنّى وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن»[3] براى چیست؟ خوب، معناى «حسین منى» روشن است; اما «انا من حسین» خیلى مهم است. یا عبارت معروفى که معمولاً در حسینیه ها مى نویسند که از این روایت گرفته شده است: «اِنَّ الْحُسَیْنَ ابنِ عَلى فى السَّماءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فى الاَْرْضِ فَاِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمینِ عَرْشِ اللّهِ مِصْباحُ هُدىً وَ سَفینَةُ نَجاة»[4] حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است. خوب، همه امامان ما(علیهم السلام) چراغ هدایت بوده اند، همه آنان کشتى نجات هستند. در زیارت جامعه مى خوانیم که همه شما کشتى نجات هستید، هر کس به شما تمسک بجوید، نجات مى یابد، و هر کس از شما دور و عقب بماند، هلاک مى شود. همه اهل بیت(علیهم السلام) همین گونه اند.پس حسین(ع) چه خصوصیتى دارد؟

 


بدون شک شخصیت سیدالشهداء(ع) و شرایطى که به تقدیر الهى براى زندگى ایشان پیش آمد، یک ویژگى به زندگى آن حضرت(ع) و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات مى تواند از آن ناشى شود. همین طور ما معتقدیم همه ائمه اطهار(علیهم السلام)نور واحد هستند; هر امام دیگرى هم به جاى امام حسین(ع) بود، باید همین برنامه را اجرا مى کرد. اگر اختلافى در رفتار ائمه(علیهم السلام)دیده مى شود، به لحاظ شرایط اجتماعى زمان ایشان بوده است. مثلاً امام حسن(ع) اول جنگید و بعد صلح کرد. این که معروف است که امام حسن(ع) در مقایسه با سیدالشهداء(ع) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست که دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشته اند، قرائتى صلح طلبانه و قرائت دیگرى خشونت آمیز; خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین(ع) هم در موقعیت امام حسن(ع) بود، مى بایست همانند امام حسن(ع) رفتار کند و اگر امام حسن(ع) در شرایط امام حسین(ع) بود، باید همان رفتار امام حسین(ع) را انجام مى داد، و سایر ائمه(علیهم السلام)نیز به همین شکل. اختلاف در روش ها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعى خاصى بوده که این وظایف را ایجاب مى کرده است. پس این شرایط خاص است که براى ابى عبد الله پیش آمد و زمینه اى را فراهم کرد که نقشى را در تاریخ بشر و راهنمایى انسان ها ایفا کند که براى هیچ فرد دیگرى میسّر نشد. این شرایط بود که چنین رفتارى را تعیین کرد; یا به زبان دینى این تقدیر الهى بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعى هم به دست خداست، همه چیز به اراده لا یزال الهى منتهى مى شود. این دو مطلب، دو روى یک سکه است; خواه بگوییم خدا این ویژگى را به امام حسین(ع) بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگى ابى عبد الله این خصوصیت ها را اقتضا کرد. چون این شرایط نیز تابع اراده خدا است و طبق تقدیر او انجام مى گیرد.

 


حال باید بررسى کنیم که چگونه سیدالشهداء(ع) این ویژگى را پیدا کرد که بتواند این برکات را داشته باشد و مردم در سایه عزادارى در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و به خصوص مصالح آخرتشان را تأمین کنند; چون براى مؤمن، دنیا مقدمه اى براى تکامل اخروى است و حیات اصلى در آن جا است. این جا یک دوران جنینى است که ما مى گذرانیم. حیات حقیقى، پس از مرگ شروع مى شود. «وَ اِنَّ الدّارَ الْآخِرَةِ لَهِىَ الْحَیَوان»،[5] حیات واقعى، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوى و هم مصالح اخروى ما در سایه توسل به سیدالشهداء(ع)، توجه به آن حضرت، عزادارى براى او، گریستن براى او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و کراماتى که از این عزادارى ها حاصل شده است شنیده اید که من هر چه بگویم زیره به کرمان بردن است; لذا به این قسمت نمى پردازم. حتى خاک گِلى که عزاداران سیدالشهداء(علیه السلام) به پیشانى مى مالیدند موجب شفاى چشم حضرت آیت الله العظمى بروجردى(ره) شد. این داستان را همه شنیده اید که ایشان به چشم دردى مبتلا بودند که معالجه نمى شد. تا این که در ایام عاشورا در بروجرد دسته اى سینه زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردىمقدارى از گِل هایى را که عزاداران حسینى به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتى از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینک ریزترین خط ها را مى خواندند و این به برکت گِلى بود که از سر و پیشانى سینه زنان سیدالشهداء(ع) ریخته بود. از این گونه کرامات و معجزات الى ماشاءالله وجود دارد. همه شما با یک قطره اشکى که در این مراسم مى ریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس مى کنید. حاجت هایى که از شما برآورده مى شود و نیز بسیارى از آفت ها و مصیبت هایى که از شما دفع مى شود و نمى دانید، در مرحله بعد است. نکته اى است که داخل پرانتز عرض مى کنم که در دعاها به آن اشاره شده است، و آن این که ما غالباً فقط حاجت هایى را که از خدا مى خواهیم و برآورده مى شود، به حساب مى آوریم; اما نمى دانیم چه مصیبت هایى متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبت ها را از ما برداشته است و از آن ها خبر نداریم; در حالى که به برکت نام سیدالشهداء(ع) ده ها برابر برکاتى که بر مردم نازل مى شود، آفات و مصیبت هایى از آن ها برداشته مى شود و ما خبر نداریم و آن ها را به حساب نمى آوریم. اگر چنین چیزى باشد، آیا جا ندارد که مردم این همه اهتمام به گریه و عزادارى داشته باشند؟

 

 

 


[1]. شورى، 23.

 

[2]. نساء، 157.

 

[3]. بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب 12، روایت 1.

 

[4]. همان، ج 36، ص 204، باب 40، روایت 8.

 

[5]. عنکبوت، 64.