سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/2/18 | 2:39 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

شرح حال حارث همدانى
حـارث بـن عـبداللّه الا عور الهَمْدانى  (به سکون میم ) از اصحاب امـیـرالمـؤ مـنین علیه السّلام و دوستان آن جناب است . قاضى نوراللّه گفته : در (تاریخ یافعى ) مذکور است که حارث صاحب حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام بوده و به صحبت عـبـداللّه بـن مـسـعـود رسـیـده بـود و فـقـیـه بـود و حـدیـث او در سـُنـَن اَرْبَعه مذکور است و در کتاب (میزان ذَهَبى ) مسطور است که حارث از کِبار علماء تابعین بـود، و از ابـن حـیـّان نـقـل نـمـوده کـه حـارث غـالى بـود در تشیّع . و از ابـوبـکـر بـن ابـى داود کـه از عـلمـاء اهـل سـنـّت اسـت نـقـل کـرده که او مى گفت که حارث اعور، اَفْقَه ناس و اَفْرَض ناس و اَحْسَب ناس بوده و عـلم فـرایـض را از حـضـرت امـیـر عـلیـه السـّلام اخـذ نـمـوده و نَسائى با آنکه تعنّت در رجال حدیث مى کند حدیث حارث را در سُنَن اربعه ذکر نموده و احتجاج به آن کرده و تقویت امـر حـارث کـرده .و در کـتاب شیخ ابوعمرو کَشّى مسطور است که حارث شـبـى بـه خدمت حضرت امیر علیه السّلام رفت ، آن حضرت پرسیدند که چه چیز ترا در این شب به نزد من آورده ؟ حارث گفت : واللّه ! دوستى که مرا با تُست مرا پیش تو آورده ؛ آنـگاه آن حضرت فرمودند: بدان اى حارث که نمیرد آن کسى که مرا دوست دارد الاّ آنکه در وقت جان دادن مرا ببیند و به دیدن من ، امیدوار رحمت الهى گردد و همچنین نمى میرد کسى که مـرا دشـمـن دارد الاّ آنـکـه در آن وقت مردن مرا ببیند و از دیدن من ، در عرق خجالت و ناامیدى نـشـیـنـد. این روایت نیز در بعضى از اشعار دیوان معجز نشان آن حضرت مذکور است :
شعر :

یاحار هَمْد انَ مَنْ یَمُتْ یَرَنی
مِنْ مُؤ مِنٍ اَوْمُنافِقٍ قُبُلا

(الابیات )
فـقـیر گوید: بدان که نَسَب شَیْخُنَا الْبَهائى ـ زیدَ بهائُهُ ـ به حارث مذکور منتهى مى شود و لهذا شیخ بهائى گاهى (حارثى ) از خود تعبیر مى فرماید.
و ایـن حـارث هـمـان است که حضرت امیر علیه السّلام را دید با حضرت خضر در نخیله که طـَبـَق رُطَبى از آسمان بر ایشان نازل شد و از آن خوردند اما خضر علیه السّلام دانه او را دور افـکـند ولکن حضرت امیر علیه السّلام در کف دست جمع کرد، حارث گفت : گفتم به آن حضرت که این دانه هاى خرما را به من ببخش ، حضرت آنها را به من بخشید، من نشاندم آن را بیرون آمد خرمایشان پاکیزه که مثل آن ندیده بودم .
و هـم روایـت است که وقتى به حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام عرض کرد که دوست دارم کـه مـرا گـرامـى دارى بـه آنـکـه بـه مـنـزل مـن درآئى و از طـعـام مـن مـیـل فـرمـائى حـضـرت فـرمـود: بـه شـرط آنـکـه تـکـلُّف نـکـنـى بـراى من چیزى را، پس داخل منزل او شد؛ حارث پاره نانى براى آن حضرت آورد حضرت شروع کرد به خوردن ، حـارث گـفـت : بـا من دَراهِمى مى باشد و بیرون آورد و نشان داد و عرض کرد اگر اذن دهید بـراى شـمـا چیزى بخرم ، فرمود: این نیز از همان چیزى است که در خانه است یعنى عیبى ندارد و تکلّف ندارد.

منبع:منتهی الامال