سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 92/2/15 | 12:31 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

 بسم رب الشهداء والصدیقین
موانع حجاب ورفع آنها

 5) از بین رفتن حیا و شرم در جامعه

حیا و شرم نوعی ملکه نفسانی است که موجب جلوگیری از گناه می­شود. حیا دو نوع است: فردی و اجتماعی.

حیای اجتماعی: یعنی وجود جوّی در جامعه که از گناه در آن احساس شرم شود. ضد حیای اجتماعی، اشاعه فحشا است.

قرآن برای حیای اجتماعی اهمیت زیادی قائل است و برای کسی که حیای اجتماعی را از بین برد، یعنی اشاعه فحشا کند، عذاب دردناکی قرار داده است:

«إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالإخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»[1]

کسانی که دوست دارند فساد و فحشاء در بین مؤمنین شایع شود، برای آنها است عذابی دردناک در دنیا و آخرت و خدا می­داند و شما نمی­دانید.

و اینکه می­فرماید: «خدا می­داند و شما نمی­دانید» اهمیت این مسئله را نشان می­دهد، و تذکر می­دهد که ممکن است مسلمانان آن را فراموش کنند و به آن توجه نکنند.

«وَ قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): الْحَیاءُ وَ الْإِیمَانُ فِی قَرنٍ وَاحِدٍ فَإِذا شعِبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ الْآخَرُ»[2]

پیامبر اکرم(ص) می­فرمایند: حیاء و ایمان مقرون یکدیگراند و هر کدام برود دیگری هم خواهد رفت.

لذا مسلمانان موظفند از اموری که پرده حیا را می­درد دوری کنند.

6) رفتار سوء عالمان دین

علماء دین عمود خیمه اسلام­اند، لذا واضح است که سوء عمل آنها مردم را به دین بدبین می­کند.

معضل دیگر سودجویی و سازشکاری آنها با صاحبان قدرت و سرمایه­داران بزرگ است که موجب می­گردد دین بازیچه دسته قدرتمندان شود و آنها هر طور بخواهند آن را تفسیر و تحریف کنند و یا هر چه را بخواهند به نام دین رواج دهند. در این صورت دین وارونه می­شود و مردم در زیر پای این قدرتها له می­شوند عَنْ أبِی عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ رَسُولُ اللهِ الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءَ الرُّسُلِ ما لَمْ یَدْحُلُوا فِی الدُّنْیا قِیلَ یا رَسُولُ اللهِ وَ ما دُحُولُهم فِی الدُّنْیا قال اتِّبَاعُ السُّلطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَی دِینکُمْ.[3]

پیامبر اسلام(ص) فرمود: فقیهان امینان رسولند مادامی که در دنیا وارد نشوند. پرسیدند ای رسول خدا ورود آنها در دنیا چیست؟ فرمود پیروی از حاکم غیرالهی. و فرمود اگر چنین نمودند شما از آنها احتراز کنید.

شاید هیچ عاملی مانند فساد عالمان دین برای دین و ملت مضر نباشد، همچنانکه هیچ عالمی هم مانند عالمان صالح در اصلاح دین و دنیای مردم مؤثر نیست. پیامبر اسلام(ص) فرمودند که بدترین مردم عالمان سوء هستند: «شرُّ الناسِ عُلماءِ السّوءِ»[4] قرآن نیز عالم سوء را به حمار تشبیه کرده است.

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[5]

مثل کسانی که ]عمل به[ تورات بر آنان بار شد و (بدان مکلف گردیدند) آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مثل خری است که کتابهای را بر پشت می­کشد چه زشت است وصف آن قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی­نماید.

امام حسین(ع)  در خطبة طولانی و مهمی که در منی ایراد فرموده­اند، تسلط بنی امیه را بر حکومت اسلامی، و پایمال نمودن بیت المال توسط آنها و ریختن خون بیگناهان را نتیجة ساز شکاری و سکوت عالمان دین می­دانند. لذا با تندی آنها را مذمت نموده و می­فرماید:

«وَلَکِنَّکُمْ مَکنَّتْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ أسْلَمْتُمْ اُمُورَ اللهِ فِی أیْدِیِهْم»[6]

این شما بودید که با استفاده از مقام خود امکان تسلط ظالمان را فراهم نمودید و امور الهی را به دست

7) رابطه­ گرائی

رابطه­ گرائی یکی دیگر از موانع بزرگ است، چون جایگاهها را به هم می­ریزد. این مسئله یکی از موارد بی­عدالتی است که اشرار را عزیز و ارجمند و ابرار و نیکان را خوار و ذلیل می­گرداند. لذا امام رضا(ع) فرمود:

«مَنْ دَعا النَّاس إِلی نَفْسِهِ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعُ ضَالُّ»[7]

اگر کسی مردم را به پیروی از خود بخواند در حالی که در میان آنها عالمتر از او وجود دارد، در این صورت او بدعت­گذار و گمراه است.

8) ظلم و بی­عدالتی

مانع دیگر ظلم و بی­عدالتی در جامعه می­باشد. عدالت یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن و به هر چیز استحقاق آن را عطا نمودن «اَلْعَدْلُ یَضَعُ الاُمورَ مَواضِعَها»[8] یعنی عدل هر چیزی را در جای خود قرار می­دهد. اما ظلم هر چیزی را از جای خود خارج می­کند. پول پرستان و رفاه طلبان فاسد یکی از عوامل بی­عدالتی و از این طریق متلاشی­شدن جامعه هستند. قرآن می­فرماید:

«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا»[9]

و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم خوشگذرانش را وامی­داریم تا در آن به انحراف (و فساد) بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن (شهر) لازم گردد پس آن را زیر و زبر کنیم.

9) خرافات

خرافات عقائد و باورهای ضد عقل و علم هستند که با رسوخ آنها در ذهن، عقل و علم کنار زده می­شود، در نتیجه پذیرش احکام اسلام ساده نخواهد بود. یکی از این برنامه­های خرافی بهائیت است که از رئوس برنامه­های آنان مبارزه با حجاب می­باشد.

مورد دیگر شیادانی هستند که با استفاده از عقائد خرافی افراد ضعیف الفکر آنها را جذب کرده و به انحاء مختلف در خانواده­ها فساد می­اندازند و روابط نامناسب برقرار می­کنند. جریان انحرافی عرفانهای کاذب و صوفیان ساختگی را نیز باید بر این جماعت افزود که مانند موریانه آشکار و نهان به انهدام بنیان حجاب مشغولند.

10) فقر و تهیدستی

فقر و تهیدستی از عواملی است که برخی افراد را که توان تحمل فقر را از دست می­دهند به تمکین در مقابل مفسدان وامی­دارد. لذا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْر»[10] کسی که کفر می­کند فقیر می­شود.

البته فقر صرف نداری نیست. بلکه فقر در روایات به آز و طمع گفته شده است.

11) لقمه شبهه ­ناک

پیامبر اسلام(ص) فرمود عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب حلال است:

«عَنْ أَمیرِ الْمُوْمِنین(ع) عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص) فِی حَدیثٍ طَویلٍ أَنَّهُ قَالَ، قالَ اللهُ تَعالی فِی لَیْلَةِ الْمِعْراجِ یا أَحْمَدُ إِنَّ الْعِبادَة عَشَرَةَ أَجْزاءٍ مِنْهَا طَلَبُ الحلالِ[11]»

امیر مؤمنان علی(ع) از رسول خدا(ص) در حدیث طولانی نقل می­کند که فرمود خدا در شب معراج فرمود احمد عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن طلب حلال است.

از مواردی که لقمه شبهه­ناک در مسأله حجاب تأثیر دارد، عدم پرداخت خمس و زکات است. خمس و زکات حق نیازمندان است که اگر به مستحق برسد دیگر نیازمندی باقی نخواهد ماند.[12]



[1]- سوره نور، آیه 19.

[2]- محمدبن حسن، الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 168.

[3]- اسحاق، کافی، اصول کافی، ج 1، ص 46.

[4]- سوره نور، آیه 5.

[5]-

[6]- محمد باقر، مجلسی، بحار الانوار، ج 97، ص 79.

[7]- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 29.

[8]- محمد، دشتی، نهج البلاغه، حکمت 437.

[9]- سوره اسراء، آیه 16.

[10]- اسحاق، کافی، ج 2، ص 307.

[11]- میرزا حسین، نوری، مستدرک الوسایل، ج 13، ص 20.

[12]- عباس، فتحی، فلسفه حجاب، ص 52-45.