بسم رب الشهداءوالصدیقین
وظیفهی پدر و مادر تنها تأمین غذا، بهداشت و لباس کودک نیست. بلکه فراتر از آن آبیاری کردن مزرعهی دلهای آنان با آب حیاتبخش محبت و عطوفت است. محبت و دوست داشتن، خواستهی طبیعی دختر است؛ زیرا او کانون گرم و اطمینانبخشی میطلبد که در پرتو آن استعدادهایش شکوفا گردد و شخصیتی ساخته و پرداخته پیدا کند و با دنیای پرجاذبهی محبت و عاطفه و صمیمیت آشنا گردد. از این رو، نوازش والیدن به دختران، جرأت و شجاعت و اعتماد بهنفس میبخشد و روحیهی او را در برابر مشکلات قوی میسازد. اکسیر محبت، داروی بسیاری از آلام و بیماریهای روحی و حتی جسمی کودک است. او با محبت آرام و شاداب میشود و غنچهی دلش شکوفا میگردد. کمبود و یا فقدان محبت زمینهساز بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی کودک از قبیل بیاشتهایی، بیخوابی، شبادراری، تقلیدهای بیمورد، رفتارهای نامعقول، خوابهای آشفته، افسردگی روانی، عصبانیت و خشونت و... است[1].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
پارهای از نشانهها نظیر هیجانپذیری بیشتر و سریعتر در زنان، زود به گریه افتادن و اشک ریختن و زود خندیدن آنان، دلسوزی فراوان دختران هنگام دیدن و شنیدن حوادث دلخراش، از عاطفیتر بودن دختر حکایت دارد. برخی از آیات و روایات نیز این مسئله را تأیید میکند. همچنین نقش مادری و انجام کارهایی نظیر حضانت و تربیت فرزند که به عاطفه، دلسوزی و شکیبایی فوقالعاده نیازمند است، شاهد دیگری بر وجود این روحیه در زنان است. روانشناسان نیز با استناد به نشانههای یاد شده و انجام برخی آزمایشها، به این مطلب که زن از مرد عاطفیتر است، اذعان کردهاند. تجربهی وجدانی زنان نیز حاکی از افزونی عاطفه در آنان است و با همهی اشتراکهایی که زن با مرد دارد، در این خصیصه از مرد ممتاز گشته و با وی متفاوت است[1].
نکتهی دیگر این است که عاطفیتر بودن زن، به نوع آفرینش او برمیگردد، نه بر فرهنگ حاکم بر جوامع و نه نتیجهی آموزشهای نابرابر در خانواده و سازمانهای آموزشی رسمی کشورها و تحمیل روحیهی عاطفی و احساسی بر دختر و زن و روحیهی قوی بر مرد است. اعتراف به این مسئله در جنس زن و پذیرش آن بهعنوان یک اصل، در چگونگی حضور او در اجتماع و در توزیع و واگذاری مسئولیتهای اجتماعی به وی و در کمیت و کیفیت آن مؤثر خواهد بود[2].
بنابراین، براساس این اصل در اسلام، اموری نظیر جنگیدن در میدان نبرد و فرماندهیجنگ که نیازمند قوت قلب و خشونت است و با روحیهی احساسی و عاطفی زن تناسب ندارد، به وی واگذار نخواهد شد[3].
[1]. حسینی سید هادی، کتاب زن، ص430.
[2]. حکیمپور محمد، حقوق ن در کشاکش سنت و تجدد، ص142.
[3]. همان، ص142.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تنبیه ممکن است به صور گوناگون انجام گیرد و منحصر به کتک زدن نیست؛ زیرا ترشرویی و اخم نیز نوعی تنبیه است، همچنانکه محروم کردن فرزندان از بعضی از امور خوشایند و پرجاذبه نیز تنبیه دیگری است[1].
به اولیا و مربیان توصیه میشود که:
1ـ تنبیه و بهویژه تنبیه بدنی را بهعنوان شیوهای عمومی و اصل اولیهی برخورد با خطاهای کودکان بهکار نگیرند.
2ـ بر اعصاب و احساسات خود مسلط باشندو در صورت لزوم از تنبیه استفاده کنند تا جلوی کجروی دختر را بگیرند، نه اینکه خشم خود را بر کودک خالی کنند.
3ـ به حداقل تنبیه اکتفا کنند و از آن فراتر نرود.
4ـ برای تنبیه کودک از هر وسیلهای استفاده نکنند، همچنین بر صورت و مواضع آسیبپذیر کودک را نزنند و از شدت عمل و تنبیهات خشن جداً پرهیز کنند.
5ـ پدر و مادر با هم اقدام نکنند، اگر مثلاً پدر فرزندش را تنبیه مینمای مادر نقش میانجی داشته باشد.
6ـ تنبیه با خشونت و قساوت صورت نگیرد.
7ـ هنگام تنبیه باید بر خودمسلط بود تا خطری برای دختر ایجاد نشده، باعث زخم یا درد بیش از حد نگردد، زیرا در بسیاری از موارد موجب قصاص شرعی نشود.
8ـ در مواقع غضب به تنبیه اقدام نباید کرد.
9ـ تنبیه متناسب با جرم و خطا باشد، نه مبتنی بر سلیقهی معلم و مربی.
10ـ تنبیه ظالمانه نباشد وإلاّ موجب فساد دیگری خواهد شد، مثلاً اگر نوجواین را تنبیه میکنند، باعث یأس و ایجاد دلسردی او نسبت به خانه و زندگی نگردد، و یا بیش از حد او را نترسانند.
11ـ همانطور که قبلاً یادآور شدیم تنبیه اندک باشد و تنها در صورت ضرورت انجام گیرد.
12ـ قهر و رنج را ادامه ندهیم. زود آشتی کنیم و بهتر است در مورد دختران به مادر گوشزد نماییم که واسطه شود تا دختر جری نگردد.
13ـ عذر او را بپذیریم و راه توبه را همیشه باز بگذاریم، به تعهدش بها دهیم و اگر تکرار کرد قانون را اجرا کنیم.
14ـ در همهی حال خدا را در نظر داشته، از حدود الهی خارج نگردیم و بدانیم ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران از نظر شرع مقدس اسلام محکوم است اگر چه نسبت به زن و فرزند باشد[2].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
در روایات به چند مورد اشاره شده که نباید در آن موارد کودکان را زد.
ذکر این موارد، برای آن نیست که در سایر موارد کتک زدن بیاشکال است، بلکه بهطور کلّی اصل اساسی و عمومی و اولیهی اسلامی ـ که نقش تربیتی و اصلاحی بس عظیمی دارد ـ همان تشویق و تحریک مثبت و اشتیاقانگیز در کارهای خوب است، تنبیه جز در موارد خاص ـ که به برخی از آنها اشاره خواهد ـ غالباً تأثیر منفی دارد و اگر گفته میشود در موارد زیر تنبیه بدنی کنار گذاشته شود از باب تأکید بر ترک آن است، نه تأیید آن در موارد دیگر.
1ـ یکی از مواردی که نباید کودکان را کتک زد آن جاست که نامهای پاک و مقدسی بر کودکان نهاده شده باشد. در بخش نامگذاری کودکان اشاره کردیم که اهلبیت(ع) تأکید فراوانی داشتند بر اینکه مبادا کودکان همنام پیامبر اکرم(ص) و حضرت فاطمه(ع) و ائمهی معصومین(ع) مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گیرند.
2ـ فرزند را قبل از ده سالگی برای نماز نباید زد. پیامبر فرمود: «أدِّب صغارَ أهل بَیْتِکَ بلسانِکَ علی الصَلاةِ والطُهُورِ فإذا بَلِغُوا عَشَرَ سِنین، فأضرِبْ و لا تُجاوِزْ ثَلاثاً»[1]: «فرزندان خرد سالت را با بان بر نماز و وضو انس و عادت دهید و آنگاه که به ده سال رسیدند آنها را بهخاطر سستی و سهلانگاری در نماز بزن، ولی از سه ضربه فراتر نرو».
از این روایت استفاده میشود که قبل از ده سالگی، زدن کودک برای نماز جایز نیست. البته سنی که بدین منظور مشخص شده در روایات متفاوت ذکر شده است (هفت، هشت، نه و سیزده سالگی) بنابراین، لزوم رعایت جانب احتیاط اقتضاء دارد که تا آنجا که ممکن است از زدن اجتناب کرده و از روشهای مناسبتر استفاده کرد.
پیامبران الهی، که بیش از هر کس از ویژگیها و خصائص و نیازهای نفوس مردم آگاه بودند در دعوت خود در کنار ترغیب و تشویق و تبشیر، از انذار و هشدار و وعید نیز استفاده میکردند. در قران نیز هر جا سخن از عمل صالح و پاداش نیکوکاران به میان آمده، کیفر و عقوبت سر باز زدن از تکالیف الهی نیز گوشزد گردیده است.
با این حال، همانگونه که اشاره کردیم استفاده از ابزار انذار و تنبیه تنها در صورت ناامیدی از تأثیر تشویق و ترغیب جایز است، علاوه بر آن، تداوم و استمرار تنبیه بدنی باعث میشود که فرد به آن عادت کند و در نتیجه از کارآیی آن کاسته و نهایتاً به حربهای بیتأثیر مبدّل گردد و با بروز این حالت، تربیت و اصلاح شخص بسیار دشوارتر خواهد گردید[2].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
یکی از مسائل مهم و پیچیدهی تربیتی که اکثر پدران و مادران در آن دچار تردیدند چگونگی برخورد با آنان با کارهای نادرست دختران است، بهطوری که بیشتر اوقات والدین متحیّر میمانند که در مقابل خطاها و کجرویهای فرزندانشان و روی برتافتن آنان از توصیهها و راهنماییها چه واکنشی نشان دهند. اگر در مقابل کارهای زشت و ناپسند آنان سکوت کنند کودکان بر خطاهای خود افزوده و جسارت بیشتری پیدا میکنند. و اگر عکسالعمل نشان داده و فرزندان را تنبیه کنند چه بسا مشکلات دیگری هم بیافرینند. در این بخش، در پرتو کلام نورانی معصومین(ع) نخست به موارد منع و جواز تنبیه و سپس به بهترین راه حلها در این زمینه اشاره میکنیم و در خاتمه به سیرهی معصومین(ع) نظر میافکنیم[1].
تربیت، امری است اختیاری که براساس آگاهی دادن استوار، و بر هدایت و ارشاد مبتنی است و به هیچ وجه با اجبار و تحمیل فشار و شدت عمل سازگار نیست. هیچ کس را به جبر و زور نمیتوان به شیوهای درست و بر مبنایی صحیح تحت تربیت قرار داد. اما نظر به ا ینکه به مقتضای عالم ماده و خصائص نفوس، همهی افراد نسبت به پذیرش مقررات اجتماعی و پپایبندی به اصول همزیستی یکسان نبوده و طبعاً گروهی از مردم به مقتضای خبث باطن و شرارت طبع و سرکشی نفس، از گزینش راه درست و تن دادن به قوانین ضروری زندگی اجتماعی سرباز میزنند، و از این رهگذر، حیات و امنیت و دین و ناموس عموم مردم به مخاطره افتاده، دستخوش تاختوتاز کجروان و بداندیشان و تبهکاران میگردد، جوامع انسانی ناگزیر از بهکارگیری برنامههای عملی خاصی برای به راه آوردن آنان هستند.
باز گذاردن دست تبهکاران و مجرمان امری است ناروا، و بیتفاوتی در برابر کجرویها و انحرافات اجتماعی نیز دور از خردمندی است[2].
همیشه و در همه حال، ترغیب و تشویق، کارساز نیست. اقوام زندگی اجتماعی و تأمین امنیّت و حفظ و حراست از جان، مال، ناموس، دین و فرهنگ مردم و فراهم آوردن زمینهی مناسب برای تلاش همگانی در امر خودسازی و تربیت و حرکت در مسیر کمال، مستلزم راهکارهای دیگری است که انذار و وعید و تنبیه از آن جمله است.
برای رام کردن نفس سرکش طبیعت و چموش و خمیرهی طغیانگر که با تشویق و نرمی تن به رعایت حقوق دیگران نمیدهد، به حکم عقل و خرد و فرمان شرع، ناگزیر از بیم و تهدید خواهیم بود. و در صورت ثبوت عدم کارایی وعید و انذار، تنبیه میتواند ابزاری مناسب برای تربیت طبایع ناسازگار با ناموس فطرت باشد.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تشویق و تمجید در سیرهی اهلبیت(ع)
امام باقر(ع) فرمود: پدرم علی بن حسین(ع) فرمود: «بهشدت مریض بودم پدرم (امام حسین) به من فرمود: «فرزندم! طالب و آرزومند چه هستی؟» عرض کردم: مایلم از کسانی باشم که چیزی بر خدا پیشنهاد نمیکنند و چیزی نخواهم با اینکه خداوند همه چیز را برایم تدبیر کرده است. پدرم فرمود: «آفرین بر تو که همانند ابراهیم خلیل الرحمان شدی؛ زیرا هنگامی که جبرئیل به او گفت: «آیا حاجتی داری؟» ابراهیم گفت: «چیی از خدا نمیخواهم، زیرا اوست که مرا کفایت میکند و اوست بهترین وکیل»»[1].
از امام رضا(ع) چنین روایت شده است: «روزی حضرت موسی بن جعفر در محضر پدرش (امام صادق) سخنی گفت که باعث تعجب و سرور و شادی پدر شد. حضرت بهعنوان تقدیر و تشویق از فرزند خود به وی گفت: «یا بُنَیَّ؛ اَلْحَمْدُ للهِ الذی جَعَلَکَ خَلْفاً من الآباءِ، و سُرُوراً مِنَ الْأبناء، و عوضاً عَنْ الأصدِقاء»[2]: «ای فرزندم! سپاس خدای را که تو را جانشین و خلف پدران و مایهی سرور و دلخوشی فرزندان و جانشین دوستان قرار داد».
یعنی فرزندم! تو با این شایستگی و لیاقتی ک از خود نشان میدهی، هم بهترین خلف و جانشین پدر هستی و هم بهترین فرزند و مایهی روشنی چشم پدر و هم بهترین یار و مونس پدر بهجای دوستان او میباشی».
بسم رب الشهداءوالصدیقین
خداوند در قرآن مجید، به مناسبتهای گوناگون بندگان صالحش را ـ از انبیاء و صلحا گرفته تا اولیا و پیشوایان معصوم(ع) تشویق و تمجید کرده است؛ مثلاً ایوب پیامبر را به پاس صبر و پایداریاش در مقابل رنجها مورد تمجید و ستایش قرار داده و دربارهی و میفرماید: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[1]: «ما او را صابر یافتیم، بندهی خوبی است، او توجهش به درگاه ما بود».
بدین ترتیب او را از بهترین بندگان خویش معرفی کرد، همچنین دربارهی حضرت محمد بن عبدالله(ص)، آیات فراوانی بهعنوان تقدیر و تمجید از وجود مقدسش آمده است؛ مثلاً دربارهی اخلاق خوش و بیمانند او ذکر شده که: «وَإِنَّکَ لَعَلی? خُلُقٍ عَظِیم»[2]: «و بهدرستی که تو بر خلق بزرگی هستی».
رسول گرامی اسلام(ص) بارها به امیرمؤمنان(ع) را در حضور دیگران ستیاش کرد. در جنگ اُحد پس از کشته شدن عمرو بن عبدو بهدست علی(ع)، پیامبر(ص) فرمود: «ضَرْبَةُ علیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عبادِةِ الثَقَلَیْن»[3]: «ضربتی که علی(ع) در روز خندق بر پیکر دشمن وارد سات؛ از عبادت جن و انس برتر است» و دهها عبارت ستایشآمیز دیگر دربارهی آن حضرت و سایر امامان معصوم از رسول خدا(ص) نقل شده است.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
1ـ تشویق موجب تقویت روحی فرزندان میشود و نیروی تازهای به آنان میبخشد تا بتوانند با اعتماد به نفس و پشت گرمی بیشتر، کارهای خوب و مورد ذوق و علاقهی خود را دنبال کنند و به اهمیت آنها بیش از پیش پی ببرند.
2ـ تشویق استعدادهای درونی کودکان را رشد داده و به شکوفایی سوق میدهد و زمینههای یأس و ناامیدی و بدبینی را در آنها از بین میبرد.
3ـ کودک در پرتو تشویق یاد میگیرد که مشکلات و سختیها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال کند و تداوم تشویق به تداوم فعالیتهای رشد دهندهی کودک میانجامد.
4ـ تشویق کودکان توسط پدر و مادر و اطرافیان و مربیان باعث میشود کودکان با نظری خوب و خوشبینانه به آنها بنگرد و آنها را دوست و همدم و یار صمیمی خود تلقی کنند و این خود ثمرات بسیاری در بر دارد.
5ـ گاه یک تشویق بهجا و حکیمانه و ساده ممکن است مسیر زندگی کودکی را عوض کند و او را از بدی و انحرافات نجات بخشد.
6ـ تشویق کودکان برای انجام فعالیتهای مثبت و پاداش دادن پس از انجام آنها، باعث ایجاد انگیزش و تحرک در آنها خواهد شد و جوّ رقابتی خوب در میان آنها پدید خواهد آورد. اما فرزندانی که مورد تشویق قرار نمیگیرند، اغلب دچار شکست روحی میشوند و اعتماد بهنفس خود را از دست داده و خود را پست و حقیر میشمارند و جرأت دست زدن به کار خوب را در خود نمییابند بنابراین که تشویق عمل بسیار پسندیدهای است جای تردید نیست؛ اما مهمتر از تشویق، نوع و نحوهی تشویق است که باید والدین در نظر بگیرند و اگر نه چه بسا که بازتاب منفی هم داشته باشد[1].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
از تدابیر مهمی که در بازسازی رفتار فرزندان میتوان از آن استفاده کرد تشویق است. تشویق از مسائل بسیار مهم تربیت اسلامی و از بهترین شیوههای تربیت کودک است. فرزندان از تحسین و تشویق لذّت میبرند و این از تمایلات فطری آنان است که باید به بهترین شیوه و باری گرایش دادن آنها به فعالیتهای ارزشمند از آن استفاده کرد.
نیاز به تشویق، نیازی همیشگی است و این خطاست که برخی تصور کنند چون فرزندانشان بزرگ شدهاند دیگر نیازی به تشویق ندارند. بله جز انبیا و اولیا و برگزیدگان الهی همهی افراد در همهی مراحل زندگی نیازمند تشویق و تمجید هستند[1].
همچنانکه گفتیم، تشویق امر است ضروری و از دیدگاه اسلام ـ چنانچه همگام با برنامههای تربیتی و رعایت جنبههای مثبت و منفی آن اعمال گردد و ضرر و زیانی برای فرد یا جامعه نداشته باشد ـ بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در تربیت و پرورش مورد قبول میباشد. دانشمندان علوم تربیتی نیز اهمیت آن را مورد تأکید قرار دادهاند. تشویق و ترغیب، راه پیشرفت و ترقّی را بر کودکان بازتر نموده؛ شعلهی امید را در اعمال روان آنان فروزان میسازد.
پدران و مادران و مربیان نیز در سایهی تشویق و تحسین میتوانند سرمایهها و توانهای بالقوهی آنان را کشف نموده، به شکوفا شدن استعدادهای آنها کمک نمایند. از راه تشویق میتوان کودک را به کارهای نیک وا داشته و از کارهای ناپسند پرهیز داد. کودکان در سایهی تشویق بهراحتی از خواستههایی که بهصلاح آنان نیست چشم میپوشند. باید از این وسیله بهخوبی بهره گرفت و از بیاعتنایی و خشونتهای ناروا که روحیهی آنان را تضعیف نموده و آنان را از انجام کارهای پسندیده دلسرد، و عوارض گوناگونی مبتلا میسازد پرهیز نمود[2].
کمتر کسی است که در برابر فداکاریها و فعالیتها و اقدامات نیک خود،برخرود سرد دیگران را که حاکی از بیتفاوتی آنان است بنگرد و در عین حال با شوق و علاقه به تلاش و کوشش خویش ادامه دهد. تجربه نشان داده است که به جز انبیا و اولیای الهی و دستپروردگان خاص آنان که تکالیف خود را بدون توجه به نوع برخورد دیگران، محکم و استوار انجام داده، بیاعتنایی و یا حتی مخالفت مردم، کوچکترین خللی در ارادهی پولادین آنان ایجاد نمیکند، نوع مردم هنگامی که عکسالعمل سرد و منفی معاشران و اطرافیان خود را در برابر تلاشها و اعمال پسندیدهی خود مشاهده میکنند، نسبت به ادامهی فعالیت خویش بیعلاقه میگردند.
در مقابل، ترغیب و تشویق و یاد نیک از پشتکار و استقامت و بلندی همت و فداکاری انسان را نسبت به کارهای مثبت خویش امیدوار نموده، تشویق و رغبت و تحرّک او را نسبت به تداوم راهش فزونی میبخشد.
حضرت علی(ع) به مالک اشتر میفرمایند: «وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثِّناء عَلَیْهِمْ و تَعْدِیدِ ما أَبْلی ذَوُو الْبَلاء مِنْهُمْ فَإِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجاعَ و تُحَرِّضُ النّاکِلَ إِنْ شاءَ اللهَ تعالی»[3]: «مردم را به نیکی یاد کن و همت کسانی را که مورد آزمایش قرار گرفته، فرد دلیر را تهییج کرده، به حرکت و جنبش میآورد، و از کار مانده را به خواست خدای تعالی به کار و تلاش ترغیب مینماید».
تشویق، چنانچه بهجا و با رعایت شرایط آن صورت گیرد حسّ رقابت را تحریک کرده، قوای خفته را بیدار، سستی و یأس را مرتفع و انگیزه و علاقه به کار و تلاش را تقویت مینماید. انسان بهخصوص در کاهایی که مغایر تمایلات نفس است نیازمند تشویق اتس. تشویق، تحمل امور بسیار سخت را بر انسان آسان میکند. از طریق تشویق، میتوان نوجوان و جوانان را به انجام امور خیر و مخالفت با هواهای نفسانی ترغیب نمود، کودکان را به کارهای پسندیده و نیک وادار کرد و از امور ناپسند بازداشت.
انسان، در سایهی تشویق از بسیاری از خواستههی خود چشمپوشی میکند. گذشت، فداکاری، انفاق و خدمت به مردم در پرتو تشویق آسان میشود.
ذکر اوصاف مؤمنین در قرآن و روایات و وعدههای الهی به بهشت و پاداش اعمال نیکوکاران، جلوههایی از تشویق در فرهنگ اسلامی بهشمار میرود[4].
تلقی و برداشت افراد از فرهنگ و مکتبی که در آن، عاملان خیر و نیکوکاران مورد تشویق قرار نمیگیرند این است که با نیکوکار و بدکار در آن فرهنگ برخوردی یکسان خواهد شد و همین امر، زمینه را برای بیرغبتی افراد نیک نسبت به کارهای خیر، و جرئت و جسارت تبهکاران نسبت به انجام و استمرار تبهکاری فراهم میآورد. از این رو، از دیدگاه آگاهان و مربیان امور تربیتی، اصل تشویق، بهعنوان وسیله و راهاری ضروری و مناسب پذیرفته شده است، لیکن تشویق بزرگسالان هنگامی که بهصورت شخصی انجام گیرد، نظم به پیامدهای منفی تعریفهای حضوری و شخص از حساسیت ویژهای برخوردار است و عدم مراعات ظرایف و نکات دقیق آن، بازتاب منفی به همراه خواهد داشت[5].
محققین برای اینکه امر تشویق همگام با اصول تربیتی صحیح باشد و زیان و خطری را برای فرد و جامعه موجب نشود نکاتی را یادآور شدهاند[6].
1ـ تشویق بزرگسالان بهصورت کلی گرفته، منطبق بر شخص خاص نگردد تا مصداقی برای تعریف حضوری نباشد و موجب پیدایش و یا تقویت صفات مذموم عجب و غرور و ریا در شخص نشود.
2ـ تا ممکن است از ظهور چشمگیر جنبههای مالی تشویق جلوگیری گردد، زیرا غفلت از این جهت، فرد را به سمت و سوی دنیاخواهی سوق میدهد.
3ـ تشویق زیاده از اندازه نباشد وإلاّ زیانش بیش از نفع آن خواهد بود.
4ـ مکرر نباشد زیرا با تکرار از ارزش آن کاسته خواهد شد.
5ـ حالت رشوه و تملّق به خود نگیرد.
6ـ در هر کاری متناسب با آن کار و برای هر کس درخور شأن او باشد.
7ـ در تشویق، مسائل اجتماعی و مقررات دینی و معتقدات فرهنگی در نظر گرفته شود.
8ـ از مسائلی تشویق به عمل آید که خطر و زیان فردی و اجتماعی به بار نیاورد و به کارهایی ترغیب کنیم که مورد تأیید شرع باشد.
[1]. اسماعیلی عباس، فرهنگ تربیت، ص106.
[2]. همان، ص107.
[3]. نهجالبلاغه، نامهی 53.
[4]. امینزاده محمدرضا، فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی، ص72.
[5]. قنبری حیدر، تربیت فرزند، ص110.
[6]. اسماعیلی یزدی عباس، فرهنگ تربیت، ص108.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
کیفیت ارائهی برنامههای آموزشی و کارگیری روشهای تربیت به فراخور استعدادها، نیازها و شرایط سِنّی فرزندان متفاوت است. چنانکا مروزه بخشی از دوران کودکی را رای دریافت برنامههای آموزشی کلاسیک مناسب ندانسته ارائهی بازیهای سرگرمکننده را برای آمادگی و رشد استعداد کودکان پیشنهاد میکنند.
اسلام نیز چهارده قرن پیش با توجه به خصوصیات روحی و نیازهای فطرت و طبیعی کودکان ضمن توصیه به فراهم نمودن زمینهی مناسب برای سرگرمی و بازی آنان برای یک دورهی شش یا هفت ساله، از کودک بهعنوان سیّد (آقا، فرمانروا) و ریحانه (گل خوشبو) یاد کرده است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «أَمْهِلْ صَبِیِّکَ حَقّ یأتِیَ لَهُ سِتُّ سِنینَ...»[1]: «کودک خود را تا شش سالگی آزاد بگذار...».
و در جای دیگر فرمودند: «دَعْ إِبْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنَینَ و ألزِمهِ نَفْسک سَبْعَ سِنینَ، فإن أفلح و الاّ فإِنَّهُ مَنْ لا خَیْرَ فِیهِ»[2]: «فزرندت را تا هفت سال بگذار بازی کند، سپس هفت سال او را ملازم خود گردان و او را زیر نظر بگیر و تحت تربیت مستمر و بیوقفهی خود داشته باش اگر رستگار شد که چه بهتر وگرنه معلوم میشود در او خیری نیست».
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنینَ...»[3]: «فرزندت تا هفت سال آقاست (باید به خواستههای او جامهی عمل بپوشاند)...».
حضرت علی(ع) فرمودهاند: «وَلَدُکَ رَیْحانَتُکَ سَبْعاً...»[4]: «فرزندت مدت هفت سال گل خوشبوی توست (بر ساقهی درخت وجودت)».
باید همون گل او را ببویی و مراقبش باشی و از هر کاری ـ ولو آموزش و تعلیم ـ که به پژمرده شدن او میانجامد بپرهیزی. جسمش ناتوان، روحش لطیف و حسّاس، تحمل و بردباری او بسیار اندک، و از دست شستن از خواستههایش عاجز است، اما با رفتاری شایسته و مناسب با نیازها و استعدادهایش، آرام آرام زمینهی تعلّم و فراگیری در او احیاء گشته، دیری نمیپاید که با نشاط کامل از هر گونه برنامهی آموزشی و تربیتی استقبال خواهد نمود.
البته حسّ کنجکاوی و پرسش و جستوجو از منشأ و علل اشیاء بسیار زودتر از سنین شش یا هفت در کودک ظهور مییابد. روان پاک و بیآلایش وی برای گرایش به خداپرستی و پذیرش خالق جهان مهیّا و آماده گشت. بهرهگیری از این سرمایهی فطری برای افشاندن بذر ایمان در نهاد و سرشت کودک بهگونهای ساده و درخور فهم، کاری است شایسته، و حرکتی است متناسب با استعداد و نیازهای طبیعی او[5].
درخت تربیت بهتدریج رشد و نمو میکند و در دراز مدت پر برگ و بار میشود، رگ توت تا به ابریشم مبدل شود، فرصت و مهلتی طولانی میطلبد اما چون به آن مرحله رسید، گوهر وجودش کمال یافته و نفیس وارزشمند گشته و مطلوب خاص و عام میگردد. تربیت کودک، کاری این چنین است و صبر و بردباری و دقت و هوشیاری و نظارت مستمر میطلبد، اما ثمری که در پی دارد، آنچنان شیرین و مسرتبخش است که پدر و مادر را از همهی تلاشهایی که در این راه کرده و میکنند راضی و خشنود میسازد[6].
فواید ادب و تربیت در دوران کودکی و نوجوانی آنچنان روشن و اشکار است که چندان نیازی به بحث و بررسی طولانی ندارد؛ زیرا قسمت عمدهی پیروزیها و موفقیتها و احیاناً شکستها و نابسامانیهای دورهی بزرگسالی، ریشه در کمال تربیت یا سوء تریبت در دورهی کودکی و نوجوانی دارد و گذشتگان خوب گفتهاند که علم و ادبآموزی و تربیت یافتن در خردسالی، همچون نقش و نگار بسیار زیبایی که بر قالب سنگی حکاکی و طراحی میشود زوالناپذیر است[7].
[1]. عاملی حر، وسائل الشیعه، ج21، ص472.
[2]. همان، ج21، ص473.
[3]. همان، ج21، ص476.
[4]. شرح نهجالبلاغه، ابی ابی الحدید، ج20، ص343.
[5]. اسماعیلی یزدی عباس، فرهنگ تربیت، ص292؛ مروجی طبسی، حقوق فرزندان، ص104.
[6]. همان، ص292؛ همان، ص104.
[7]. همان.
.: Weblog Themes By Pichak :.