سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 10:57 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

غفلت از مرگ
غافلگیران مرگ

فى صفة الماءخوذین على الغرةُ عند الموت -: ثم از داد الموت فیهم ولوجا فحیل بن اءحدهم و بنى منطقه ، و اءنه لبین اءهل ینظر ببصره و یسمع باذنه ، على صحة من عقله و بقاء من لبه ، یفکر فیم اءفنى عمره ، و فیم اءذهب دهره !
در وصف کسانى که غافلگیر مرگ مى شوند، مى فرماید: آن گاه مرگ بیشتر به پیر آنان نفوذ مى کند و شخص را از سخن گفتن مى اندازد، در حالى که میان اعضاى خانواده خویش است و با چشمانش آنان را مى بیند و با گوشش ‍ مى شنود و خودش سالم و عقلش به جاست . به این مى اندیشد که عمرش ‍ را در چه راهى صرف کرده و روزگارش را چگونه به سر برده است !

فراموش کردن مرگ
عجبت لمن نسى الموت ، و هو یرى الموتى
در شگفتم از کسى که مرگ را فراموش کرده با این که مردگان را به چشم مى بیند.

مرگ حقیقى است انکارناپذیر
و الله الجد لا اللعب ، و الحق لا الکذب ، و ما هو اءلا الموت اءسمع من نفسک
سوگند به خدا، که این جدى است نه شوخى و راست است نه دروغ . منظورم چیزى جز مرگ نیست که دعوت کننده اش نداى خود را به گوش ‍ همگان رسانید.

نتایج ترس از خدا
فاتقى عبد ربه ... فاءن اءجله مستور عنه ، و اءمله خادع له ، و الشیطان مؤ کل به ، یزیرین له المعصیة لیرکبها، و یمنیه التوبة لیسوفها، اذا هجمت منیته علیه اءغفل ما یکون عنها
پس بنده اى از پروردگارش ترسید...؛ زیرا روز مرگش را نمى داند و آرزوهایش او را مى فریبد و شیطان موکل اوست ، معصیت را برایش ‍ مى آراید تا مرتکب آن شود و به تو به امید وارش مى کند تا در کار آن امروز و فردا کند، تا آن که مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که در غفلت و بى خبرى محض از آن به سر مى برد.

دشمن غرور
لو راءى العبد الاجل و مصیره لا بغض الامل و غروره
اگر انسان عاقبت کارش را مى دید، بى گمان با آرزو و غرورش دشمن مى شد.

تحذیر از فریب دنیا
لا یغرنک سواد الناس من نفسک ، و قد راءیت من کان قبلک ممن جمع المال و حذر الاقللال ، و اءمن العواقب - طول اءمل و استبعاد اءجل - کیف نزل به الموت فاءزعجه عن وطنه ... اءما راءیتم الذین یاءملون بعیدا، و یبنون مشیدا، و یجمعون کثیرا! کیف اءصبحت بیوتهم قبورا، و ما جمعوا بورا؛ و صارت اءموالهم للوارثین و و اءزواجهم لقوم آخرین
انبوه مردم که پیرامون تو را بگیرند فریبت ندهد. در حالى که پیش از خود دیه اى آن کسى را که مال و منال دنیا را اندوخت و از کم شدن آن ترسید و به جهت آرزوى دراز و بعید شمردن مرگ از عواقب امور خود را در امان دید، چگونه مرگ بر او فرود آمد و او را از وطنش بر گرفت .
آیا ندیدید کسانى را که آرزو دور و دراز در سر داشتند و کاخ ‌هاى محکم مى ساختند و اموال کثیر جمع مى کردند، چگونه خانه هاى آنان مبدل به گورها گشت و اندوخته هایشان نابود شد. اموالشان به وارثانشان منتقل گشت . و زن هایشان را اقوام دیگر گرفتند.