سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:28 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

نظر اسلام

آیا از نظر معیارهای اسلامی ، انسان کسی است که درد دیگران را داشته‏
باشد ؟ یا کسی است که فقط درد خدا را داشته باشد ؟ از نظر معیارهای‏
اسلامی ، انسان کسی است که درد خدا را داشته باشد و چون درد خدا را دارد
، درد انسانهای دیگر را هم دارد .
ببینید قرآن [ درباره درد دیگران داشتن ] چگونه سخن می‏گوید . قرآن راجع‏
به پیغمبر اکرم ( ص ) می‏فرماید : " « فلعلک باخع نفسک علی اثارهم ان‏
لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا »" ( 1 ) پیغمبر آنچنان برای هدایت و
سعادت مردم ونجات آنان از اسارتها و گرفتاریهای دنیا و آخرت حریص‏
است که می‏خواهد خود را هلاک کند . خطاب می‏رسد که چه خبر است ؟ مثل‏
اینکه تو می‏خواهی خودت را به خاطر مردم تلف کنی . " « طه 0 ما انزلنا
علیک القران لتشقی 0 الا تذکرش لمن یخشی »" ( 2 ) .
در آیه‏ای دیگر می‏فرماید : " « لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما
عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم » " ( 2 ) . ببینید تعبیر قرآن‏
چقدر عجیب و عالی است : مردم ! پیامبری از میان شما و از جنس شما برای‏
شما آمده است ، اولین خصوصیتش این است که « عزیز علیه ما عنتم » (
عنت یعنی مشقت ، رنج ، ناراحتی ) رنجهای شما بر او ناگوار است و او
درد شما را دارد . پس مسلمان کیست ؟ مسلمان کسی است که هم درد خدا را
داشته باشد و هم درد خلق خدا را . « حریص علیکم »قرآن تعبیر " حریص‏
" را بکار برده است . گاهی بعضی پدرها که می‏خواهند بچه‏هایشان ملا بشوند
، آنقدر [ در این خواسته ] افراط می‏ورزند که می‏گویند فلان‏کس حریص است‏
به اینکه بچه‏اش باسواد بشود ، مثل آدمی که حریص مال دنیاست ، درست‏
مثل آدمی که پول پرست و حریص جمع آوری پول است ، پیغمبر حریص نجات‏
مردم است ، حریص بهبود بخشیدن به دردهای مردم است . این می‏شود درد خلق‏
داشتن .
مگر خود علی ( ع ) این تعبیر را نمی‏کند ؟ مگر تعبیر " درد " مال خود
او نیست ؟
داستان معروفی است که مکرر شنیده‏اید : در بصره ، عثمان بن حنیف در
یک مجلس میهمانی شرکت کرده است . در آن مجلس میهمانی چه خبر بوده‏
است ؟ العیاذبالله مشروب بوده ؟ نه . قمار بوده ؟ نه . فسق و فجوری‏
بوده ؟ نه . پس چه بوده ؟ گناه عثمان بن حنیف این بوده که در یک مجلس‏
صد درصد اشرافی شرکت کرده ،

یعنی از فقرا کسی در آن مجلس نبوده است ( 1 ) . به علی ( ع ) خبر می‏رسد
که نماینده و حاکم شما در مجلسی شرکت کرده است که در آن مجلس ، اغنیا
و پولدارها و اشراف وجود داشته‏اند ولی از فقرا کسی در آنجا نبوده است .
علی ( ع ) می‏فرماید : " « و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم‏
مجفو و غنیهم مدعو » " عثمان بن حنیف ! من باور نمی‏کردم که تو دعوت بر
سفره‏ای را بپذیری که اغنیا را در آنجا دعوت کرده باشند ولی فقرا را
دعوت نکرده باشند و آنها پشت درمانده باشند . بعد علی ( ع ) شروع به‏
گفتن دردهای خودش می‏کند تا می‏رسد به آنجا که راجع به خودش می‏گوید :
²و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج‏
هذا القز » . علی ( ع ) خلیفه است . می‏گوید اگر من بخواهم ، امکانات‏
برایم فراهم است ، بهترین خوردنیها و نوشیدنیها و بهترین پوشیدنیها و
هرچه که بخواهم برای من فراهم است . « و لکن هیهات ان یغلبنی هوای ، و
یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمة » هیهات هیهات که من چنین کنم ، محال است‏
که من مهار خود را به دست حرص و هوای نفسم بدهم . حال چرا [ علی ( ع )
اینگونه می‏گوید ] ؟ مگر خدا این نعمتها را حرام کرده است ؟ علی ( ع )
توضیح می‏دهد تا کسی خیال نکند لباس خوب پوشیدن حرام است ، عسل مصفی‏
خوردن حرام است . نه ، مسئله دیگری است ، اینها حرام نیست ، حلال است.
« و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فی القرص ، و لا عهد له بالشبع »
اگر من اینجا شکم خود را سیر کنم ، شاید در عراق و
کوفه و یمامه و سواحل خلیج‏فارس و در حجاز ، کسانی باشند که امید به این‏
یک قرص نان را هم نداشته باشند . « او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و
اکباد حری » آیا من شکم سیر بخوابم و در اطرافم شکمهائی گرسنه و جگرهایی‏
تشنه باشد ؟ آیا من آنجور باشم که شاعر می‏گوید :
و حسبک داء ان تبیت ببطنة
و حولک اکباد تحن الی القد
یعنی این درد ( داء ) تو را بس که شکم سیر بخوابی و در اطرافت شکمهائی‏
گرسنه وجود داشته باشد . به این می‏گویند درد خلق خدا . این را می‏گویند
معیار انسانیت ، و به تعبیر صحیحتر مادر دوم ارزشها . سپس می‏فرماید :
« / اقنع من نفسی بان یقال امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر » ؟
(1) آیا من به لقب و اسم قناعت کنم ؟ آیا به لقبی که به من می‏دهند و "
یا امیرالمؤمنین ، یا امیرالمؤمنین " می‏گویند و مرا امیر مؤمنان و خلیفه‏
می‏خوانند و به اینکه مرا به عنوان رئیس یک مملکت اسلامی که بیشترین‏
معموره عالم را گرفته است [ خطاب می‏کنند ] ، قناعت کنم و برخود نام‏
امیرالمؤمنین بگذارم و با مؤمنان در سختیهای روزگار شرکت نداشته باشم ؟
« و لا اشارکهم فی مکاره الدهر » ؟
ببینید همه سخن [ در اینجا ] از همدردی است ، از درد دیگران را احساس‏
کردن است .