سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:21 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

انواع ذکر
ذکر را معمولا به دو گونه تقسیم مى کنند:
1.ذکر لفظى ؛
2. ذکر قلبى ، برخى ذکر عملى را نیز اضافه کرده اند.این تقسیم بندى در اصل برگرفته از آیات و روایات است .
باید توجه داشت که ذکر لفظى خود به خود ارزش چندانى ندارد و هدف از لفظ، توجه به معنا و تاءثیر در دل است ؛ زیرا ذکر به معناى به یاد آوردن است و در مورد ذکر لفظى ، این امر تنها هنگامى صادق است که زبان با دل هماهنگ باشد. به علاوه خداوند متعال مى فرماید: واذکر اسم ربک و تبتل الیه تبیلا
(18)؛ یعنى ذکر نام خدا با تبتل همراه باشد، و مقصود از تبتل این است که توجه شخص منحصرا به خدا باشد.
مرحوم مجلسى هر سخنى را که جهتى الیه داشته باشد ذکر خدا مى داند و پس از تقسیم آن به ذکر لفظى و ذکر قلبى ، مى فرماید: ذکر لفظى هر سخنى است که جهتى الهى داشته باشد؛ مثل دعا و قرآن و بحث هاى فقهى و بیان اخبار و روایات مانند آنها.وى آن گاه ذکر قلبى را به دو نوع تقسیم مى کند: الف ) تفکر در دلایل احکام الهى و صفات بارى تعالى و تذکر نعمت هاى او و تفکر در فانى بودن دنیا؛ ب ) توجه به عقاب و ثواب هاى اخروى و خوف از خدا در هنگامى که امر یا نهیى از جانب خدا متوجه شخص است و در نتیجه ، عمل بر طبق تکلیف الهى :
در روایات به مرحله اى از ذکر اشاره شده که مى توان آن را ذکر عملى نامید و مرحوم مجلسى نیز در نوع دوم ذکر قلبى به آن اشاره دارد.باید افزود که ذکر قلبى هیچ گونه ظهور و بروز خارجى و لفظى ندارد و شخص فقط در دل به خدا توجه دارد، اگر در ظاهر نیز به کارى دیگرى مشغول باشد، اما در اعماق دلش روى به خدا دارد.
امام صادق علیه السلام در روایتى مى فرمایند:
من قال اله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه اءن یحجرة لا اله الا الله عما حرم الله عز و جل ؛ (19) کسى که با اخلاص الا اله الله بگوید وارد بهشت مى شود، و نشانه اخلاص او این است که گفتن لا اله الله او را از آنچه خداوند حرام کرده باز مى دارد.
با دقت در روایت فوق در مى یابیم که حضرت به هر سه مرحله ذکر اشاره دارند: یکى ،گفتن لا اله الله ، که ذکر لفظى است ؛ دوم ، همراه بودن ذکر با اخلاص در نیت ، که ذکر قلبى است ؛ و سوم ، این که اخلاص باید در رفتار شخص اثر گذارد و او را از گناه باز دارد، که این ذکر عملى است .
هم چنین رسول خدا صلى الله علیه و آله در یکى از سفارش هاى خود به امیر مؤ منان علیه السلام به صراحت ذکر عملى را بیان مى کنند:
یا على سه چیز است که این امت طاقت انجام آن را ندارند:
1. مساوات و برادرى :
2.انصاف و از صمیم قلب حق دادن به مردم .
3. ذکر خداوند در هر حالى ؛ و ذکر تنها سبحان الله ، و الحمد لله ، و لا اله الله ، و الله اکبر نیست ؛ بلکه ذکر این است که اگر کسى به حرامى از حرام هاى الهى بر خورد کرد، از خداوند بترسد و آن حرام را ترک کند
(20)
از جمله آیاتى که به ذکر لفظى و ذکر قلبى اشاره دارد، آیه 205 سوره اعراف است ؛ آن جا که خداوند مى فرماید:
و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و حیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین ؛ و در دل خویش ، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ، بى صداى بلند یاد کن و از غافلان مباش .
در آیه فوق ، به دو قسم ذکر و یاد پروردگار اشاره شده است . یکى در دلى ، و دیگرى به زبان و آهسته و شاید بتوان استفاده کرد که ذکر لفظى با صداى بلند مطلوب نیست و با مقام عبودیت و اظهار ذلت و حقارت در پیشگاه الهى سازگارى ندارد. در قرآن کریم در مورد نماز مى خوانیم .
و لا تجهر بصلاتک و لاتخافت بها و ابتغ بین ذلک سبیلا؛ (21) و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن ، و میان این و آن راهى میانه جوى .
هم چنین در روایتى چنین آمده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله که در بعضى از جنگ ها با اصحاب خود راه مى پیمودند. شب هنگام به بیابانى هولناک رسیدند، و اتفاقا آن شب بسیار تاریک بود. یکى از اصحاب با صداى بند تکبیر گفت : حضرت فرمود: آن کس را که مى خوانید نه دور است و نه غایب .
تضرع از ضراعة و به معناى زارى کردن است .خیفة نیز نوع خاصى از ترسیدن است که با ساحت مقدس بارى تعالى تناسب دارد.
بنابر این در معناى تضرع میل و رغبت در نزدیک شدن به شخص ‍ نهفته است . از این رو دلیل آن که خداوند ذکر را به دو صفت تضرع و خیفه توصیف کرده است که آدمى در ذکر گفتن حالت کسى را داشته باشد که هم چیزى را دوست مى دارد و به این جهت مى خواهد به عقب برگردد و دور شود. هم چنین از این آیه شریفه استمرار در ذکر قلبى و لفظى نیز استفاده مى شود.
(22)
حقیقت ذکر
چنان که گفته شد حقیقت ذکر در درون انسان و در قلب او عینیت مى یابد و ذکر لفظى تنها نمود خارجى همان حقیقت درونى است که مى گذرد. ذکر خدا تنها تکرار کلمات نیست بدون آن که آن کوچک ترین نقش و تاءثیرى در زندگى انسان داشته باشد، و بدون این که گوینده به معنا و مفهوم والاى آنها توجه کند. چگونه ممکن است به یاد دوستى باشیم و در همان حال عملا با او دشمنى بورزیم ؟! چگونه ممکن است ذکر خدا با اعمالى که در حقیقت ذکر لفظى تلقى مى شود، اما توجه به حقیقت ذکر و استعمالات آن در روایات و آیات ، ما را به این نکته رهنمون مى سازد که معناى حقیقى ذکر، همان توجه درونى و قلبى است و اساسا به یاد کسى بودن ، از مقوله لفظ نیست .
اطلاق ذکر بر ذکر لفظى ، در واقع از آن رو است که لفظ کاشف از معنا و حکایت گر چیزى است که در دل مى گذرد. وجود علاقه دال و مدلول بین لفظ و معنا موجب شده که مجازا بر ذکر لفظى نیز ذکر اطلاق گردد.البته بر اثر کثرت استعمال ، این اطلاق و استعمال جنبه حقیقت یافته و دیگر نیازمند قرینه نیست و بر این اساس ، ما حقیقتا ذکر را به دو نحو استعمال مى کنیم : یکى به معناى یاد کردن زبانى بدون هیچ مرتبه اى از توجه قلبى میسور نیست زیرا کسى که مى خواهد ذکرى بگوید - مثلا ذکر لا حول و لا قوة الا بالله یا سبحان الله و الحمدالله باید در آغاز توجهى هر چند اندک به خداوند و تکلیف و ثواب و عقاب الهى داشته باشد، تا انگیزه انجام آن رفتار مستحبى در او ایجاد مى گردد.
البته ذکر لفظى تنها در صورتى ارزش مطلوب را خواهد داشت که برخاسته از دل یا راهى براى رسیدن به ذکر قلبى باشد و در این صورت است که در عمل نیز مؤ ثر خواهد بود. کسى که سعى مى کند به یاد خدا باشد، طبعا در عمل نیز با دیگران متفاوت خواهد بود امام صادق علیه السلام در این باره مى فرمایند:
من اءشد ما فرض الله على خلقه ذکر الله کثیرا. ثم قال : لا اءعنى سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، و ان کان منه ، و لکن ذکر الله عند ما اءحل و حرم ، فان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها؛ (23) از زمره مهم ترین و والاترین چیزهایى که خداوند بر بندگانش فرض کرده این است که فراوان ذکر خدا کنند. سپس حضرت فرمودند: مقصود من تنها گفتن سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست ، اگر چه اینها نیز ذکرند؛ بلکه مقصود من یاد خدا در رویارویى با چیزى است که خداوند حلال و یا حرام کرده است . پس اگر آن کار طاعت خداوند بود، بنده آن را انجام دهد و اگر معصیت و نافرمانى بود، رهایش ‍ کند.
با توجه به اهمیت و جایگاه ذکر قلبى است که در قرآن کریم غایت و هدف بر پا داشتن نماز، ذکر و توجه به خداوند قرار داده شده است .خداوند خطاب به حضرت موسى علیه السلام مى فرماید: و اءقم الصلاة لذکرى ؛
(24) و براى یاد من نماز بر پا دار.
اگر ما نماز را ترکیبى از اعمالى چون رکوع ، سجود و اذکار لفظى بدانیم ، لازمه اش این است که غایت جزیى از مغیا باشد؛ یعنى مجموع نماز که در برگزیده اعمال و اوراد و اذکار است به هدف بهره مندى از ذکرى که بخشى از نماز است اقامه گردد. البته چنین چیزى غلط نیست ، اما هم آهنگ با بلاغت در سخن نمى باشد و از نظر ادبا پذیرفته نیست که جزیى از کل و بخشى از مرکبى غایت آن کل مرکب قلمداد گردد. و نیز روشن است که توجهى که غایت و هدف بر پا داشتن نماز قرار داده شده ، توجه قلبى عمیق و قوى است نه توجه ضعیف و سطحى که لازمه اقدام به هر عبادتى است . اگر انسان هیچ توجهى به خداوند پیدا نکند و به یاد او نیفتد، گر چه توجهى مبهم و ضعیفى باشد، انگیزه اى براى گفتن ذکر و انجام نماز نخواهد داشت . اصلا شرط صحت نماز قصدش اطاعت امر خداوند باشد.از این رو امکان ندارد عبادت او خالى از توجه به خداوند باشد.
با توجه به آنچه گفته شد، ذکرى که در آیه شریفه به عنوان غایت نماز ذکر شده نه ذکر لفظى است و نه آن توجهى که براى شروع نماز و نیت آن ضرورت دارد. غایت اصلى در نماز عبارت است از توجه ژرف و عمیق قلبى به خداوند که ثمره نماز و مرتبت به آن است .