سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 6:1 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

تشیع ایرانیان

اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند . البته در این‏
جهت نمی‏توان تردید کرد که ایران از هر نقطه دیگر برای بذر تشیع زمین‏
مناسبتری بوده است ، تشیع به اندازه ای که در ایران تدریجا نفوذ کرد در
جای دیگر نفوذ نکرد ، و هر چه زمان گذشته است آمادگی ایران برای تشیع‏
بیشتر شده است و اگر چنین ریشه ای در روح ایرانی نمی‏بود ، صفویه موفق‏
نمی شدند که با در دست گرفتن حکومت ایران را شیعه و پیرو اهل بیت‏
نمایند .
حقیقت اینست که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز
است ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته خویش را در اسلام‏
یافت . مردم ایران که طبعا مردمی باهوش بودند و به علاوه سابقه فرهنگ و
تمدن داشتند بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به‏
آن خدمت کردند . مردم ایران بیش از هر ملت دیگر به روح و معنی اسلام‏
توجه داشتند ، به همین دلیل توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت‏
دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت . یعنی‏
ایرانیان روح اسلام و معنی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند ، فقط
خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان‏
بودند .
آنچیزی که بیش از هر چیز دیگر روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام می‏کشید
عدل و مساوات اسلامی بود . ایرانی قرنها از این نظر محرومیت کشیده بود و
انتظار چنین چیزی را داشت ایرانیان می‏دیدند دسته‏ای که بدون هیچگونه‏
تعصبی عدل و مساوات اسلامی را اجرا می‏کنند و نسبت به آنها بی نهایت‏
حساسیت دارند خاندان رسالت‏اند . خاندان رسالت پناهگاه عدل اسلامی ،
مخصوصا از نظر مسلمانان غیر عرب بودند .
اگر اندکی به تعصبات عربی و تبعیضاتی که از ناحیه برخی خلفا میان عرب‏
و غیر عرب صورت می‏گرفت و دفاعی که علی بن ابیطالب علیه السلام از
مساوات اسلامی و عدم تبعیض میان عرب و غیر عرب می‏نمود توجه کنیم کاملا
این حقیقت روشن می‏شود .
در بحار ، جلد نهم ، باب 124 ، از کافی نقل می‏کند که :
روزی گروهی از " موالی " آمدند به حضور امیرالمؤمنین و از اعراب‏
شکایت کردند و گفتند رسول خدا هیچگونه تبعیضی میان عرب و غیر عرب در
تقسیم بیت المال یا در ازدواج قائل نبود . بیت المال را بالسویه تقسیم‏
می‏کرد و سلمان و بلال و صهیب در عهد رسول با زنان عرب ازدواج کردند ولی‏
امروز اعراب میان ما و خودشان تفاوت قائلند . علی علیه السلام رفت و با
اعراب در این زمینه صحبت کرد ، اما مفید واقع نشد ، فریاد کردند : ممکن‏
نیست ، ممکن نیست . علی در حالی که از این جریان خشمناک شده بود آمد
میان موالی و گفت با کمال تأسف اینان حاضر نیستند با شما روش مساوات‏
پیش گیرند و مانند یک مسلمان متساوی الحقوق رفتار کنند ، من به شما
توصیه می‏کنم که بازرگانی پیشه کنید خداوند به شما برکت خواهد داد .
معاویه در نامه معروفی که برای زیاد بن ابیه والی عراق فرستاد ، نوشت‏
: مراقب ایرانیان مسلمان باش ، هرگز آنان را با عرب همپایه قرار نده ،
عرب حق
دارد از آنها زن بگیرد و آنها حق ندارند از عرب زن بگیرند ، عرب از
آنها ارث ببرد و آنها از عرب ارث نبرند . حتی الامکان حقوق آنها کمتر
داده شود ، کارهای پست به آنها واگذار شود ، با بودن عرب غیر عرب‏
امامت جماعت نکند ، در صف اول جماعت حاضر نشوند ، مرزبانی و قضاوت‏
را به آنها وا مگذار .
اما وقتی که میان یک زن عرب و یک زن ایرانی اختلاف واقع می‏شود و کار
به آنجا می‏کشد که به حضور علی علیه السلام شرفیاب می‏شوند و علی میان آندو
هیچگونه تفاوتی قائل نمیشود و مورد اعتراض زن عرب واقع می‏شود ، علی‏
دست می‏برد و دو مشت خاک از زمین بر می‏دارد و به آن خاکها نظر می‏افکند
و آنگاه می‏گوید : من هر چه تأمل می‏کنم میان این دو مشت خاک فرقی نمی‏
بینم .
علی با این تمثیل عملی لطیف به جمله معروف رسول اکرم اشاره می‏کند که‏
فرمود : « کلکم لادم و آدم من تراب لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی »
یعنی همه از آدم و آدم از خاک است ، عرب بر عجم فضیلت ندارد ، فضیلت‏
به تقوا است نه به نژاد و نسب و قومیت و ملیت . وقتی که همه نسب به‏
آدم می‏برند و آدم خاکی نژاد است چه جای ادعای فضیلت تقدم نژادی است ؟
در سفینة البحار ماده " ولی " مینویسد :
" علی علیه السلام در یک روز جمعه بر روی منبری آجری خطبه میخواند ،
اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت یا
امیرالمؤمنین این " سرخرویان " ( یعنی ایرانیان ) جلو روی تو بر ما
غلبه کرده اند و تو جلو اینها را نمیگیری ، سپس در حالی که خشم گرفته‏
بود گفت امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است .
علی علیه السلام فرمود : " این شکم گنده ها خودشان روزها

در بستر نرم استراحت می‏کنند و آنها ( موالی و ایرانیان ) روزهای گرم‏
بخاطر خدا فعالیت می‏کنند و آنگاه از من می‏خواهند که آنها را طرد کنم تا
از ستمکاران باشم ، قسم به خدا که دانه را شکافت و آدمی را آفرید که از
رسول خدا شنیدم فرمود به خدا همچنانکه در ابتداء شما ایرانیان را به خاطر
اسلام با شمشیر خواهید زد ، بعد ایرانیان شما را با شمشیر به خاطر اسلام‏
خواهند زد " .
ایضا در سفینة البحار می‏نویسد :
" مغیرش همیشه در مقایسه میان علی و عمر می‏گفت علی تمایلش و
مهربانیش نسبت به موالی بیشتر بود و عمر بر عکس از آنها خوشش نمی آید
.
مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد :
" مردم می‏گویند هر کس که عربی خالص یا مولای خالص نباشد پست است ،
امام فرمود : " مولای خالص یعنی چه ؟ "
گفت : " یعنی کسی که پدر و مادرش هر دو قبلا برده بودند " .
فرمود : " مولای خالص چه مزیتی دارد ؟ "
گفت : زیرا پیغمبر فرموده است : مولای هر قومی از خود آنهاست ، پس‏
مولای خالص اعراب مانند خود اعراب است ، پس کسی صاحب فضیلت است که‏
یا عربی خالص باشد و یا مولای صریح باشد که ملحق به عربی است " ،
امام فرمود :
آیا نشنیده‏ای که پیغمبر فرمود من ولی کسانی هستم که ولی ندارند ، من‏
ولی هر مسلمانم خواه عرب و خواه

عجم ؟ آیا کسی که پیغمبر ولی او باشد از پیغمبر نیست ؟ امام سپس اضافه‏
فرمود :
از این دو کدام اشرفند ؟ آیا آنکه از پیغمبر و ملحق به پیغمبر است یا
آنکه وابسته به یک عرب جلف که به پشت پای خود ادرار می‏کند ؟ " سپس‏
فرمود : " آنکه از روی میل و رضا داخل اسلام می‏شود بسی اشرف است از
آنکه از ترس وارد اسلام شده است . این اعراب منافق از ترس مسلمان شدند
ولی ایرانیان با میل و رغبت مسلمان شدند .
از این نوع جریانها که نشان می‏دهد سیاست تبعیض و تفاوت میان عرب و
غیر عرب در جهان اسلام اجرا می‏شد و ائمه اطهار عموما با این سیاست‏
مخالفت می‏کرده اند در تاریخ اسلام زیاد دیده می‏شود . همین به تنهایی کافی‏
بوده است که ایرانیان که از طرفی به روح و حقیقت اسلام بیش از دیگران‏
توجه داشته اند و از طرف دیگر ، بیش از هر قوم دیگر ، از این تبعیضات‏
زیان می‏دیده اند طرفدار خاندان رسالت بشوند .

منبع:خدمات متقابل اسلام وایران