سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/11/8 | 3:20 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

معجزه ای غیر از قرآن

آیا پیامبر اسلام غیر از قرآن معجزه ای نداشته است ؟ این مطلب گذشته‏
از اینکه از نظر تاریخ و سنت و حدیث متواتر غیر قابل قبول است ، خلاف‏
نص قرآن کریم است . شق القمر در خود قرآن

آمده است فرضا کسی شق القمر را توجیه و تعبیر کند ( که البته قابل تاویل‏
نیست ) ، داستان معراج و سوره اسراء را چگونه می‏توان توجیه و تعبیر کرد
؟ در کمال صراحت می‏فرماید :
« سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی‏
بارکنا حوله لنریه من آیاتنا ».
منزه است آن که شبی بنده خویش را از مسجدالحرام تا مسجد الاقصی ( بیت‏
المقدس ) برد تا برخی از آیات خود را به او بنمایانیم .
آیا این جریان یک خرق عادت ، یک معجزه نیست ؟ !
در سوره مبارکه تحریم ، داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یکی‏
از زنان خود ، و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده‏
است ( 1 ) ، که رسول اکرم به آن زن گفت چرا با دیگری گفتی ؟ و قسمتهایی‏
از آنچه میان آن دو زن گذشته بود بازگو کرد آن زن ( با تعجب ) پرسید :
تو از کجا اینها را دانستی ؟ رسول اکرم فرمود : خداوند مرا آگاه ساخت‏
آیا این خبر از غیب نیست ؟ معجزه نیست ؟
داستان آیات 90 - 93 سوره اسراء و بعضی آیات دیگر از این قبیل که‏
مورد استناد واقع شده چیز دیگر است در آنجا مساله تقاضای معجزه به معنی‏
" آیت " و " بینه " خواستن از طرف مردمی

که واقعا تردید دارند و دنبال دلیل و برهان و بینه می‏گردند ، نیست این‏
آیات و آیه 50 سوره عنکبوت ( 1 ) منطق خاص مشکران را در معجزه خواهی و
منطق خاص قرآن را در فلسفه معجزه پیامبران روشن می‏کند .
در آیات 90 - 93 سوره اسراء سخن مشرکان اینچنین آغاز می‏شود : "
« لن نؤمن لک حتی تفجر لنا ». . . "
یعنی ما به سود تو به تو نمی‏گرویم و وارد گروه و دار و دسته تو نمی‏شویم‏
، مگر آنکه تو " به سود ما " در مقابل ، در این سرزمین خشک مکه چشمه‏
ای از زمین جاری سازی ( یعنی یک معامله ) ، یا باغی پر درخت که در آن‏
نهرها جاری باشد ، یا خانه ای پر از طلا داشته باشی که ما هم از آنها
استفاده کنیم ( یعنی باز هم یک معامله ) ، یا پاره ای از آسمان را
آنچنانکه خود می‏پنداری در قیامت چنین خواهد شد بر ما بیفکنی ( یعنی‏
عذاب و مرگ و پایان کار نه معجزه ) ، یا خدا و فرشتگان را نزد ما احضار
کنی ، یا به آسمان بر شوی و برای ما و به نام و افتخار ما نامه خصوصی‏
بیاوری ( باز هم یک معامله اما نه پولی ، بلکه عنوانی و تفاخری ، بدون‏
توجه به محال بودن موضوع ) .
مشرکان نگفتند : " لن نؤمن بک " که به معنی این است که تا فلان‏
معجزه را نکنی به تو ایمان نمی‏آوریم ، گفتند : " « لن نؤمن لک »" که‏
به معنی این است که به سود تو به گروه تو ملحق نمی‏شویم ، یعنی یک تصدیق‏
مصلحتی ، یک خرید و فروش عقیده فرق است میان " آمن به " و " آمن له‏
" علمای اصول فقه در مورد آیه 61 سوره توبه که
درباره رسول اکرم می‏فرماید : " « یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین »" همین‏
نکته لطیف را استنباط کرده اند بعلاوه آنچه را که در مقابل این تایید و
تصدیق مصلحتی تقاضا کرده بودند با تعبیر " « تفجر لنا من الارض ینبوعا
" ادا کرده اند ، یعنی به سود ما چشمه ای جاری سازی معلوم است که این‏
" مزد " خواهی است نه " بینه " خواهی و دلیل خواهی و معجزه خواهی‏
پیغمبر آمده مؤمن واقعی بسازد نه اینکه به بهای معجزه رای و عقیده بخرد .
خود نویسنده محترم می‏نویسد که به پیغمبر می‏گفتند : " اگر تو پیغمبری ،
قیمت کالاها را از پیش به ما بگو تا در تجارتمان سود بریم " واضح است‏
که این ، معجزه خواهی یعنی بینه خواهی برای کشف حقیقت نیست ، وسیله‏
قراردادن پیغمبر است برای پول درآوردن بدیهی است که پاسخ پیغمبر این‏
است که اگر خدا مرا به غیب ( برای چنین منظورهایی ) آگاه می‏کرد ، آن را
وسیله برای کارهای دنیایی خودم قرار می‏دادم ، ولی معجزه و غیب وسیله این‏
کارها نیست ، من پیامبرم و نوید دهنده و بیم دهنده .
مشرکان می‏پنداشتند معجزه امری است در اختیار پیامبر ، هر ساعتی که‏
بخواهد و هر طور بخواهد و برای هر منظوری بخواهد ، معجزه می‏کند این بود
که از او چشمه جاری کردن ، خانه طلا داشتن ، قیمتها را پیشاپیش خبر دادن‏
می‏خواستند در صورتی که معجزه مثل خود وحی است ، به آن طرف وابسته است‏
نه به این طرف همان طور که وحی تابع میل پیغمبر نیست ، جریانی است از
آن سو که پیغمبر را تحت تاثیر قرار می‏دهد ، معجزه نیز جریانی است از آن‏
سو که اراده پیغمبر را تحت تاثیر قرار می‏دهد و به دست او جاری می‏شود
این است معنی اینکه وحی " باذن الله " است ،

خداوند آگاه نهان است ، هیچ کس را بر نهان خود آگاه نمی‏سازد مگر
فرستاده ای مورد رضایت .
قطعا رسول اکرم یکی از آن فرستادگان مورد رضایت است .
از همه اینها گذشته ، قرآن در آیات فراوانی معجزات رسولان را ذکر کرده‏
است معجزات ابراهیم ، موسی ، عیسی با این حال ، چگونه ممکن است وقتی‏
که از پیامبر اکرم معجزه بخواهند همچنانکه از رسولان گذشته معجزه خواستند
و آنها اجابت کردند پیغمبر بگوید : " سبحان الله ! من بشر رسولی بیش‏
نیستم " ؟ آیا آنها حق نداشتند بگویند آیا پیامبران گذشته که تو خود
معجزات آنها را با این همه آب و تاب نقل می‏کنی ، بشر نبودند یا رسول‏
نبودند ؟ آیا ممکن است چنین تناقض صریحی در قرآن وجود داشته باشد ؟ آیا
ممکن است مشرکان متوجه چنین تناقضی نشده باشند ؟
اگر این منطق روشنفکری صحیح باشد ، پیغمبر به جای اینکه بگوید : "
سبحان الله ! من بشر رسولی بیش نیستم " ، بایست می‏گفت : سبحان الله‏
من خاتم رسولان ، من از قاعده رسولان دیگر مستثنی هستم ، از من آنچه از
سایر رسولان می‏خواستند نخواهید ، نه اینکه بگوید من رسولی هستم مانند سایر
رسولان .
پس معلوم می‏شود آنچه مشرکان از پیغمبر می‏خواستند معجزه ، یعنی آیت و
بینه به منظور کشف حقیقت که حقیقت جویان حق دارند از مدعیان پیامبری‏
بخواهند ، نبوده است ، چیزی بوده که شان پیغمبران عموما این نبوده که به‏
چنین درخواستهایی پاسخ بگویند این است که پیامبر فرمود : " سبحان الله‏
! من بشری رسول بیش نیستم " ، یعنی آنچه شما می‏خواهید چیزی نیست که‏
یک حقیقت جو از پیامبران و رسولان بخواهد و رسولان ملزم باشند به آنها
پاسخ مثبت
بدهند ، چیز دیگر است ، قرار داد و معامله است ، مرا دیدن و خدا را
ندیدن و از من بالاستقلال چیز خواستن است ، اظهار تکبر و خودخواهی و
اثبات امتیاز برای خود نسبت به دیگران است ، تقاضای یک سلسله امور
محال است و . . .
من اعتراف دارم که میل عوام همواره بر معجزه سازی است ، نه تنها برای‏
پیغمبر و امام ، که برای هر قبر و سنگ و درختی ، ولی آیا این جهت سبب‏
می‏شود که ما وجود هر معجزه و کرامت ( غیر از قرآن ) را از پیغمبر منتفی‏
بدانیم ؟
بعلاوه میان معجزه و کرامت فرق است معجزه یعنی بینه و آیت الهی که‏
برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می‏گیرد و به اصطلاح مقرون به تحدی‏
است ، منظوری الهی از او در کار است ، این است که محدود است به شرایط
خاصی ، اما کرامت یک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و
قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور
الهی خاصی نیست اینچنین امری فراوان رخ می‏دهد و حتی می‏توان گفت یک امر
عادی است و مشروط به شرطی نیست معجزه زبان خداست که شخصی را تایید
می‏کند ، ولی کرامت چنین زبانی نیست .