سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/11/7 | 1:33 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

 حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة

،بدان که مضمون (حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة) 32 در احادیث بسیار وارد شده و خدا فرمود وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ 33 و فرمودند (الدّنیا مزرعة الآخرة) 34 پس آنچه سرمایه هر گناه است محبت دنیا است نه خود دنیا و آنچه مذمت که وارد شده دردلبستگى به دنیا است نه در دل کندن و دشمن داشتن او است. بلکه چنانچه حب او اصل هر شقاوت است، بالبدیهه بغض او سرمایه هر سعادت است. و ما به یارى خدا در سابق به تحقیق بیان نمودیم که حب دنیا منحصر است در حب سه چیز، حبّ لذّات محسوسه به حواس خمس، و حبّ حیات، و حبّ ریاست، و چهارم ندارد و همین سه چیز است که لازمه هر یک فناء و تضاد و تزاحم است. و همین محبت است که شخص را از معارف و حکمت کور مى‏کند و در جهل مرکب مى‏ماند. و اگر همه عمر را صرف تحصیل علوم کند و با حبّ دنیا باشد حاصل تحصیل او جز کورى دل و جهل مرکب نباشد، چنانچه در بسیارى مى‏بینى. برو آن احادیث که در باب علماء سوء وارد شده ببین، حتى آن که از تفسیر امام (ع) نقل شده که هم اضرّ على ضعفاء شیعتنا من جیش یزید على الحسین (ع): 35 ضرر ایشان از براى شیعیان بیشتر است از لشکر یزید بر حسین (ع). و آیا همان (ع) نفرمود فامّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا على هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه و ذلک لا یکون الّا فى بعض فقهاء الشّیعة لا جمیعهم فانّ من یرکب من القبائح و الفواحش مراکب فسقة فقهاء العامّة فلا تقبلوا منهم عنّا شیئا و لا کرامة لهم: 36 هر کدام از فقهاء که حافظ نفس خود و حافظ دین خود باشد و مخالف هواى خود و مطیع امر مولاى خود باشد پس عوام چنین کسى را تقلید کنند (و آن جز در برخى از فقهاء شیعه نیست نه در تمامى آنها) و آن فقهاء که مرتکب قبایح و فواحش شوند مثل فقهاى فاسق سنّیان پس تقلید ایشان نکنید و حدیثى که از ما نقل کنند قبول نکنید و نیست کرامتى از براى ایشان. و همیشه دین خراب‏شده این‏ها است که چون این‏ها طالب مباح شوند عوام در پى حرام دراز شوند.

لبى گر ز دنیا کند تر مراد

 

مریدان خود جمله بر باد داد

بچیند اگر میوه‏اى پادشاه‏

 

برآرند از ریشه او را سپاه‏

     

و شاهد بر این که با حبّ دنیا جز جهل، حاصل تحصیل نیست و حکمت و معارف در ترک دنیا است بسیار است.

قال امیر المؤمنین فى کتابة له الى بعض اصحابه فارفض الدّنیا فانّ حبّ الدّنیا یعمى و یصمّ و یبکم. 37 و قال ایضا و من ابصر بها بصّرته و من ابصر الیها اعمته 38 و قال الصادق (ع) جعل الخیرکلّه فى بیت و جعل مفتاحه الزّهد فى الدّنیا ثمّ قال قال رسول اللّه لا یجد الرّجل حلاوة الایمان فى قلبه حتّى لا یبالى من اکل الدّنیا. 39 و عن الصادق (ع) من زهد من الدّنیا اثبت اللّه الحکمة فى قلبه و انطق بها لسانه و بصّره عیوب الدّنیا دائها و دوائها و اخرجه من الدّنیا سالما الى دار السّلام: 40 حضرت امیر (ع) نوشت به بعضى از اصحاب خود که ترک کن دنیا را زیرا که حب دنیا شخص را کور و لال و کر مى‏کند. و فرمود هر که بخواهد از دنیا عبرت بگیرد و بصیرت بیابد، او را بصیرت مى‏دهد و هر که چشم طمع به سوى او باز کرد، کور مى‏کند او را. صادق (ع) فرمود جمیع خیرها را در خانه‏اى نهادند و کلید او را زهد دنیا قرار دادند، پس فرمود که رسول خدا (ص) فرمود مرد نمى‏یابد حلاوت ایمان را در دل خود تا آن که باک نداشته باشد که دنیا را کى برد و کى خورد. و از صادق (ع) است هر که زاهد شود و ترک دنیا نماید خداوند عالم اثبات نماید در دل او حکمت را و جارى نماید به حکمت زبان او را و بنماید به او هم درد دنیا و هم دواى او را و بیرون برد او را از دنیا به سلامت به سوى دار السلام. و قال الخاتم (ص) اذا رأیتم العبد قد اعطى صمتا و زهدا فى الدّنیا فاقتربوا منه فانّه یلقى الحکمة. 41 و قال (ص) من اراد ان یؤتیه اللّه علما بغیر تعلّم و هدى بغیر هدایة فلیزهد فى الدّنیا. 42 پیغمبر (ص) فرمود چون ببینید بنده را که خدا به او عطا کرده سکوت را و زهد و ترک دنیا را، به نزدیک او روید که البته او حکمت مى‏ریزد و حکمت از او جارى است. پس از آنچه گفتیم بدیهى شد که زهد امرى است قلبى، نه ترک ظاهرى با بودن دلبستگى، زیرا که به اتّفاق اهل لغت معنى زهد فیه او عنه هر دو ضد معنى رغب فیه است و بدیهى است که میل و رغبت امر قلبى است. و لذا حضرت امیر (ع) فرمودند الزّهد کلّه بین کلمتین من القرآن قال سبحانه لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم. 43 بدیهى است که تأسف و اندوه و فرح و شادى کار دل است و فرع دلبستگى است. و باز فرمود لو انّ رجلا اخذ جمیع ما فى الارض و اراد به وجه اللّه فهو زاهد و لو انّه ترک الجمیع و لم یرد وجه اللّه فلیس بزاهد. 44 و لذا وارد شده ویل لمن ترک الدّنیا للدّنیا. 45 و در دعاء ابو حمزه فرمود و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الامال دونک: 46 به درستى که مسافر به سوى تو مسافتش کم است و به تو نزدیک است و تو مخفى نمى‏شوى از خلق خود مگر آن که حاجب ایشان شود آمال ایشان.

و آمال برنخیزد مگر از حب دنیا. و باز فرمود و اخرج حبّ الدّنیا من قلبى 47 و نفرمود و اخرج الدّنیا من یدى. پس آنچه وارد شده در مدح ترک دنیا، فهمیدى که مراد ترک دل است نه‏ترک دست. اللّهمّ اجعلنا من الزّاهدین بمحمّد و آله اجمعین.

 [راحت دنیا در ترک آن است‏]

وارد شده که راحت و رو کردن دنیا در ترک دنیا است. قال الامیر فى حدیث و من ساعاها فاتته و من قعد عنها اتته 48 و قال لقمان لابنه یا بنىّ بع دنیاک بآخرتک تربحهما جمیعا و لا تبع اخرتک بدنیاک فتخسرهما جمیعا 49 و قیل لحکیم الدّنیا لمن هى قال لمن ترکها فقیل و الآخرة لمن هى قال لمن ترکها: 50 حضرت امیر (ع) فرمود هر که از پى دنیا رود از او فوت شود و هر که بنشیند و پى او نرود خودش مى‏آید، لقمان به پسر خود گفت بفروش دنیاى خود را به آخرت تا در هر دو منفعت برده باشى و مفروش آخرت خود را به دنیا که در هر دو ضرر خواهى کرد، از حکیمى سؤال کردند که دنیا مال کیست، گفت هر که او را ترک کند، گفتند آخرت مال کیست، بازگفت هر که او را ترک کند. و کلام این حکیم موافق است با حدیث الدّنیا حرام على اهل الآخرة 51 الخ که پیش از این ذکر شد. و خدا فرمود أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ 52 که در سوره یونس است.

و این مطلب بعد از آنچه پیش ذکر شد ظاهر است و سرّ همه این است که چون دلبستگى به چیزى نداشته باشى، نه در فراقش تو را غمى و نه در وصالش تو را المى است و هیچ خوف از زوالش ندارى، پس همیشه در راحتى و مزاحم کسى نشوى پس تو را مزاحمى نیست و با کسى دشمن نیستى بلکه همه تو را دوست دارند. چنانچه خاتم (ص) فرمود: ازهد فى الدّنیا یحبّک اللّه و ازهد ممّا فى ایدى النّاس یحبّک النّاس: 53 زاهد باش در دنیا تا دوست بدارد تو را خدا و زاهد باش و چشم بپوش از آنچه در دست مردم است تا دوست بدارند تو را مردمان.

پس بدیهى شد که راحت دنیا در ترک دنیا است، یعنى در بى‏اعتنائى و دل نبستن به او است، و هر که دنیا مى‏طلبد از براى لذّت و راحت مى‏طلبد پس به محض ترک کردن دنیا، رو کرد به تو آنچه در طلب دنیا مى‏خواستى و به محض خواستن دنیا، فرار کند از تو آنچه مى‏خواستى، و به چنگ تو هرگز نیاید باز مگر وقتى که آنچه خواهى نخواهى. و فى الحدیث القدسىّ انّى وضعت الرّاحة فى الآخرة و النّاس یطلبونها فى الدّنیا فلا یجدونها ابدا. 54 چه خوب گفت:

بهشت آنجاست کازارى نباشد

 

کسى را با کسى کارى نباشد

     

و این در ترک دنیا است. پس به ترک او، در دنیا هم که هستى گویا در بهشتى و چون چنین شوى حالا، در هر حالت که باشى مشغول زاد آخرتى و زراعت به جهت آخرت کنى. و تا چنین نباشى نه امتثال و تزوّدوا فانّ خیر الزّاد التّقوى 55 که در سوره بقره است نموده‏اى و نه مصداق (الدّنیا مزرعة الآخرة): 56 شده‏اى. زیرا که تو مى‏دانى مسافر در سفر وقتى مى‏تواند توشه و خرجى از براى وطن مهیا کند که آنجا که رفته آن را وطن خود قرار ندهد و دلبستگى نداشته باشد و همیشه دلش از براى وطن پرواز کند و به قدر ضرورت خرج مى‏کند و گلوى خود را مى‏بندد و جمع مى‏کند که بیاورد در وطن خرج کند و خوش‏گذرانى نماید. و ایضا مى‏دانى که مزرعه جاى زحمت کشیدن است و مداخل کردن، نه جاى دل بستن و وطن ساختن، باید زحمت زراعت کشید و آبیارى نمود و حاصل را جمع کرد به خانه رسانید که آنجا جاى صرف کردن و خوش گذراندن و جاى خوردن و خوابیدن است. این است معنى الدّنیا سجن المؤمن. 57 اللّهمّ اجعلنى منهم بحق محمّد و آله اجمعین. این معنى احادیث گذشته.

معنى دوّم‏ که در انظار ظاهرتر است این است که هر که تارک دنیا شد و زاهد و عابد گردید به طور حقیقت نه مجاز، که به دل ترک کند نه به دست، البته محبوب خلق هم شود، گذشته از این که محبوب خدا و دوستان خدا است، و همه در مقام خدمتگزارى و احترامش برآیند، چنانچه به حس و تجربه بسیار دیده‏اى. بلکه اگر زهد مجازى هم باشد این اثر را دارد، بلکه گاهى رفته رفته مجازى حقیقى هم شود المجاز قنطرة الحقیقة. 58 چه دنیا مى‏خواهى بهتر از این که مردم به جان و مال تو را خدمت کنند؟

معنى سوّم‏ آن که به آیات و اخبار و مشرب عرفان، لازمه زهد، تقوى و توکل و انقطاع از خلق است و چشم او جز دامن و دست خدا نبیند و چون چنین شد به هر جزیره و خرابه و کلبه‏اى که پنهان شود خدا کفیل او است و از سفره باطن، او را قطعا روزى خواهد داد. و آیات و اخبار و حس و تجربه و سماع و حکم عقل از کثرت به شماره نمى‏آید. ففى سورة الطلاق‏ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏. 59 و فى آل عمران‏ کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ‏. 60

و فى الحدیث من کان للّه کان اللّه له: 61 هر که از بهر خدا باشد خدا از بهر او است.