سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 92/2/24 | 7:26 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

ملاقات صقر با امام هادى علیه السلام در زندان
ابـن بابویه ودیگران روایت کرده اند از صقر بن ابى دلف که چون حضرت امام على نقى علیه السلام را به سرّ من راءى آوردند به خدمت آن حضرت رفتم که خبرى از آن جـنـاب بـگیرم وآن حضرت را نزد زرافه حاجب متوکل محبوس کرده بودند چون نزد اورفتم گفت : به چه کار آمده اى ؟ گفتم : به دیدن شما آمده ام ، ساعتى نشستیم چون مجلس خلوت شد گفت : گویا آمده اى که خبرى از صاحب وامام خود بگیرى ؟ من ترسیدم وگفتم صاحب من خـلیـفـه است . گفت : ساکت شو، که مولاى توبر حق است ومن نیز اعتقاد تورا دارم واورا امام مى دانم ، پس گفت : آیا مى خواهى نزد اوبروى ؟ گفتم : بلى ، گفت : ساعتى صبر کن که صـاحـب البـرید بیرون رود، وچون بیرون رفت کسى با من همراه کرد وگفت ببر اورا به نـزد عـلوى کـه محبوس است اورا نزد اوبگذار وبرگرد. چون به خدمت آن جناب رفتم دیدم بـر روى حـصـیـرى نـشـسته است ودر برابرش قبرى کنده اند پس سلام کردم ودر خدمت آن جـنـاب نـشـسـتـم حـضـرت فـرمـود کـه بـراى چـه آمـده اى ؟ گـفـتـم : آمـده ام از احـوال شـمـا خـبـرى گـیـرم چـون نـظر من بر قبر افتاد گریان شدم ، حضرت فرمود که گـریـان مباش که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمى رسد، گفتم : الحمدللّه . پس از مـعـنـى حدیث لاتُعادُوا الاَیامَ فَتُعادیکُمْ پرسیدم ، حضرت جواب اورا داد آنگاه فرمود: وداع کن و بیرون روکه ایمن نیستم بر توومى ترسم اذیتى به توبرسد.